به کار بردن واژه “امام” براي رهبر کبير انقلاب اسلامي و معمار نظام مقدس جمهوري اسلامي از سالها قبل از پيروزي انقلاب، بين دو واژه زيباي خميني و امام، پيوندي برقرار کرده بود که پس از پيروزي انقلاب، با اشاره به يکي از اين دو واژه، خود به خود ديگري در اذهان متبادر ميشد.
هر چند در همان ابتداي انقلاب عده اي از کج انديشان مغرض يا ساده لوحان جاهل، براي ايجاد سوال در اين راستا، ميگفتند مگر ما بيش از ?? امام داريم! اما جامعه اسلامي و انقلابي ايران با عشق و علاقه و از سر اعتقاد و به صورت حقيقي، کلمه امام را براي آن عزيز سفر کرده به کار برد و در تمامي نوشته ها، خطابهها و رسانهها از ايشان با عنوان “حضرت امام خميني” ياد ميشد.
به کار بردن اين عنوان براي خميني عزيز، ريشه در اعتقادات ديني، آموزههاي اسلامي و نظريه سياسي شيعه دارد. نظريه سياسي شيعه مبتني بر انديشه “امت و امامت” است. در واقع در يک جامعه اسلامي که حکومت آن ديني و اسلامي باشد، پيشوا و رهبر جامعه را امام گويند.
سوال اين است که چرا در نظام جمهوري اسلامي که داراي يک نظام ديني، اسلامي و با محوريت ولايت فقيه است، پس از رحلت رهبر کبير انقلاب حضرت امام خميني رحمهاللهعليه، واژه “امام” براي خلف صالح ايشان، حضرت آيت الله العظمي خامنه اي مدظله العالي به کار برده نشد؟ آيا براي به کار نبردن اين واژه براي رهبر معظم انقلاب اسلامي، توجيه عقلاني، ديني و عرفي وجود دارد؟
شايد عده اي قليل، حساب شده مانع از به کار بردن اين واژه براي مقام معظم رهبري در سال ???? شده باشند و ديگران نيز با اين تصور که شايد تکرار اين واژه براي ديگري از عظمت حضرت امام خميني رحمهاللهعليه بکاهد، آن عده قليل را تبعيت کردند، اما امروز بايد با صراحت و شجاعت اعتراف کنيم که در سال ???? و پس از رحلت حضرت امام خميني، پس از اعلام نام “خامنه اي عزيز” از سوي خبرگان رهبري، دچار اشتباهي بزرگ شديم و آن اشتباه اين بود که از ايشان با عنوان “امام” ياد نکرديم.
پس از گذشت دو دهه، افرادي از بزرگان به اين اشتباه امت و به ويژه نخبگان اين امت اعتراف کردند. پس از فتنه سال ?? يکي از مراجع عظام تقليد، يعني حضرت آيت الله العظمي نوري همداني، با صراحت اعلام کرد که اشتباه کرديم و بايد از همان اول از ايشان با عنوان “امام خامنه اي” ياد ميکرديم.
اکنون مدتي است که در جامعه، بين مردم، مسئولان و در برخي از رسانه ها، به اين مهم توجه ميشود و از رهبر انقلاب اسلامي و ولي فقيه حاکم با عنوان “امام خامنه اي” ياد ميشود.
بايد اهتمام ويژه اي داشت و اشتباهي را که در گذشته به هر دليلي مرتکب شديم، جبران کنيم.صدا و سيما بايد در اين مسير به رسالت رسانه اي خود به عنوان رسانه ملي که نقش مهمي در فرهنگ سازي دارد، عمل کند. ائمه جمعه سراسر کشور و ديگر صاحبان تريبون و قلم بايد بسيج شوند.
وظيفه خود بدانيم که اولاً از رهبر معظم انقلاب اسلامي براي اداي حق جايگاهش، با عنوان “امام خامنه اي” ياد کنيم و ثانياً دليل به کار بردن اين عنوان را براي مردم تبيين نماييم. هر چند مردم ما به خوبي ميفهمند که خامنه اي امام است، به همان دلايلي که خميني امام بود، اما اين فهم و اعتقاد مردم، ضرورت تبيين را مرتفع نميسازد.
امام يعني راهنما، پيشوا، رهبر و کسي که بايد به او اقتدا کرد و از او تبعيت نمود. پيش نماز را از اين جهت امام جماعت گويند که مردم در اقامه نماز کاملاً از او تبعيت ميکنند. در نظام سياسي اسلام، مردم در حکم “امت” و رهبر يا حاکم جامعه در حکم “امام” است.
يعني نظام سياسي اسلام، نظام “امت و امامت” است. اين نظام ريشه در اصول اعتقادي و جهان بيني توحيدي دارد. در انديشه توحيدي، حاکميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداوند است و خداوند نيز انسان را حاکم بر سرنوشت خويش قرار داده است. حاکميت خداوند بر دو نوع تکويني و تشريعي است. بر اساس اعتقاد به حاکميت تکويني خداوند، هيچ موجودي، از ذرات بي مقدار و بي جان گرفته تا پيچيده ترين پديدههاي جاندار آفرينش، از حوزه قدرت و قلمرو علم خداوند خارج نيست “لا يعزب عنه مثقال ذره في السموات و لا في الارض” (سبا، آيه ?)
اين خداوند حکيم که هم خالق جهان است و هم رب و پرورش دهنده و هدايت کننده موجودات، انسان را موجودي مختار و با اراده آفريده و او را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاکم ساخته و در عين حال، راه سعادت و درست زندگي کردن را با فرستادن انبيا و کتب آسماني به او نشان داده است “انا هديناه السبيل اما شاکراً و اما کفوراً” (انسان، آيه ?)
خداوند با فرمان “اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم” (نسا، آيه ??)، حاکميت تشريعي خود را از سه راه اعمال و به عبارت ديگر مسير اطاعت خدا را مشخص کرده است. انسان از سه طريق با توجه به شرايط زماني خداوند را اطاعت ميکند:
الف- اطاعت از پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله که ولايت مستقيم از خداوند دارد “النبي اولي بالمومنين من انفسهم” (احزاب، آيه ?)ب- اطاعت از امامان معصوم عليهم السلام که ولايت از نبي اکرم صلياللهعليهوآله دارند “من کنت مولاه فهذا علي مولاه”ج- اطاعت از ولي فقيه عادل که در زمان غيبت امام زمان عجلاللهتعاليفرجه به نيابت از آن حضرت ولايت امر و امامت امت بر عهده وي است. در توقيع شريف امام زمان عجلاللهتعاليفرجه آمده است: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجه الله عليهم»
بر اساس ادله عقلي و نقلي، فقهاي جامع الشرايط داراي ولايت و امامت عامه هستند. هر چند امامت خاص از آن رسولان و امامان معصوم عليهم السلام است، لکن از حيث ولايت و امامت در امر اداره جامعه هيچ تفاوتي ميان فقيه جامع الشرايط با امام معصوم و پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله وجود ندارد. معني ولايت مطلقه فقيه چيزي جز آنچه گفته شد، نيست.
حضرت امام خميني در کتاب ولايت فقيه (حکومت اسلامي) حقيقت مذکور را چنين بيان ميدارند: «اگر فرد لايقي که داراي اين دو خصلت (علم به قانون و عدالت) باشد به پا خاست و تشکيل حکومت داد، همان ولايتي را که حضرت رسول اکرم صلياللهعليهوآله در امر اداره جامعه داشت، دارا ميباشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند. اين توهم که اختيارات حکومتي حضرت رسول اکرم صلياللهعليهوآله بيشتر از حضرت امير عليهالسلام بود و يا اختيارات حکومتي حضرت امير بيش از فقيه است، باطل و غلط است.
البته فضايل حضرت امير عليهالسلام از همه بيشتر است. لکن زيادي فضايل معنوي، اختيارات حکومتي را افزايش نميدهد. همان اختيارات ولايتي که حضرت رسول و ديگر ائمه صلواتاللهعليهم در تدارک سپاه، تعيين ولات و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را براي حکومت فقيه قرار داده است.» (حکومت اسلامي، ص ??)
بنابراين در نظام سياسي اسلام، امامت فقيه به نيابت از امامت معصوم عليهمالسلام است و همان اختيارات حکومتي معصوم را دارد. وقتي هيچ تفاوتي بين اختيارات امامت فقيه يا ولايت فقيه با ولايت و يا امامت معصوم نباشد، بين اختيارات فقهايي که واجد شرايط ولايت و امامت مسلمين باشند نيز هيچ تفاوتي وجود ندارد. همان اختياراتي را که حضرت امام خميني از حيث ولايت و امامت بر مسلمين از آن برخوردار بودند، اکنون ولي امر مسلمين حضرت آيت الله العظمي امام خامنه اي مدظله العالي نيز از همان اختيارات برخوردار است.يدالله جواني/صبح صادق