قرآن علاوه بر مقام رسالت چه نشانه هايى را براى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ذکر کرده است؟
پاسخ اين سؤال در آيه 157 سوره «اعراف» آمده است. خداوند مى فرمايد: «کسانى مشمول اين رحمت مى شوند که از فرستاده پروردگار که امّى است پيروى مى کنند، همان پيامبرى که صفاتش در تورات و انجيل ثبت شده، که آنها را امر به معروف و نهى از منکر مى کند،
غذاهاى طيّب و پاکيزه را بر آنان حلال مى شمارد، و آنچه خبيث و تنفرآميز است را تحريم مى کند، بارهاى سنگين را از دوش آنان برمى دارد و غل و زنجيرهائى که بر دست و پا و گردنشان سنگينى مى کرد را مى افکند»
(الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَغْلالَ الَّتي کانَتْ عَلَيْهِمْ).
بر اين اساس، براى اين رسول، علاوه بر مقام رسالت، شش صفت بيان مى کند:
1 ـ او پيامبر خدا است (النَّبِىَّ).
«نَبِىّ» به کسى گفته مى شود که: پيام خدا را بيان مى کند و به او، وحى نازل مى شود ـ هر چند مامور به دعوت و تبليغ نباشد ـ
اما «رسول» کسى است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبليغ به سوى آئين خدا و ايستادگى در اين مسير مى باشد.
در حقيقت «رسالت» مقامى است بالاتر از نبوت، بنابراين در معنى رسالت، نبوت هم افتاده است، ولى چون آيه در مقام تشريح، توضيح و تفصيل پيامبر(صلى الله عليه وآله)است، آن دو را مستقلاً ذکر کرده.
در واقع آنچه به طور سربسته در مفهوم رسول افتاده، به صورت مستقل و روشن به عنوان تجزيه و تحليل صفات او ذکر شده است.
2 ـ پيامبرى که درس نخوانده و از ميان توده جمعيت برخاسته، از سرزمين مکّه ام القرى، کانون اصلى توحيد طلوع کرده است (الأُمِّىَّ).
درباره مفهوم «أُمِّى» که از ماده «أُمّ» به معنى مادر، يا «امت» به معنى جمعيت گرفته شده است در ميان مفسران گفتگو است.
جمعى آن را به معنى درس نخوانده مى دانند، يعنى به همان حالتى که از مادر متولد شده باقى مانده و مکتب استادى را نديده است.
بعضى آن را به معنى کسى که از ميان امت و توده مردم برخاسته، نه از ميان اشراف، و مترفين و جباران.
و بعضى به مناسبت اين که مکّه را «ام القرى» مى گويند اين کلمه را مرادف «مکّى» دانسته اند.
روايات اسلامى که در منابع مختلف حديث وارد شده نيز، بعضى آن را به معنى درس نخوانده;
و بعضى آن را به معنى مکّى تفسير کرده اند.
ولى هيچ مانعى ندارد که کلمه «أُمِّى» اشاره به هر سه مفهوم بوده باشد و بارها گفته ايم: استعمال يک لفظ در چند معنى، هيچ گونه مانعى ندارد، و در ادبيات عرب شواهد فراوانى براى اين موضوع وجود دارد.
3 ـ پيامبرى که صفات و علامات و نشانه ها و دلائل حقانيت او را در کتب آسمانى پيشين تورات و انجيل مشاهده مى کنند (الَّذي يَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الإِنْجيلِ).
4 ـ پيامبرى که محتواى دعوت او با فرمان عقل کاملاً سازگار است، به نيکى ها و آنچه خرد آن را مى شناسد و نزدش معروف است، دعوت مى کند، و از بدى ها و زشتى ها و آنچه خرد ناشناس مى شمرد، نهى مى نمايد (يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ).
5 ـ محتواى دعوت او با فطرت سليم هم آهنگ است، طيبات و آنچه را طبع سليم مى پسندد، براى آنها حلال مى شمرد، و آنچه خبيث و تنفرآميز مى باشد را بر آنها تحريم مى کند (وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ).
6 ـ او بسان مدعيان دروغين نبوت و رسالت که هدفشان به زنجير کشيدن توده هاى مردم و استعمار و استثمار آنها است، نيست، نه تنها بندى بر آنها نمى گذارد، که بارها را از دوش آنان برمى دارد، «و غل و زنجيرهائى را که بر دست و پا و گردنشان سنگينى مى کرد را، مى افکند» (وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَغْلالَ الَّتي کانَتْ عَلَيْهِمْ).
و چون اين صفات ششگانه به ضميمه مقام رسالت که مجموعاً هفت صفت مى شود، روى هم رفته نشانه روشن و دليل آشکارى بر صدق دعوت او است اضافه مى کند:
«کسانى که به او ايمان بياورند و مقامش را بزرگ بشمرند و او را در ابلاغ رسالتش يارى کنند، و از نور آشکارى که با او نازل شده (يعنى قرآن مجيد) پيروى کنند، بدون شک چنين افرادى رستگارانند» (فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).(1)