نام: غلام نام خانوادگي: ملاحي نام پدر: سليم بگ تحصيلات: ديپلم محل تولد: ايلام محل شهادت: سرني تاريخ تولد: ???? تاريخ شهادت: ???? مسؤليت: فرمانده طرح وعمليات لشکر حضرت امير(ع)
زندگي نامه: غلام سال ???? در خانواده اي مذهبي و متعهد، در شهر ايلام ديده به جهان گشود و درهمان دوران کودکي داراي اخلاق و رفتاري نيک و پسنديده بود. با قرآن آشنا بودند و محبت اهل بيت (ع) در دلش نقش بسته بود. تحصيلاتش را در ايلام به پايان رساند و ديپلم راه و ساختمان را اخذ نمود. همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي، در تمام تظاهرات هاي عليه رژيم ستم شاهي شرکت فعالانه داشت و از آن جايي که يکي از اعضاي فعال کتابخانه ي مسجد جامع ايلام بود، نقش به سزايي در بيداري دوستان و اهالي محل خود داشت. وي سپس به عضويت سپاه در آمد و پس از مدتي، به علت شايستگي درخور توجه، به سمت فرمانده طرح و عمليات لشکر حضرت امير (ع) منصوب و برفراز قله هاي کردستان، گرده رش، کله قندي، قلاويزان، خرمشهر، فاو، آبادان و … در گرما و سرما حماسه آفريد.سرانجام در سال ????و در سن ?? سالکي در منطقه ي سرني در حين آرايش نيروهاي مردمي در اثر ترکش گلوله ي توپ به درجه رفيع شهادت نائل آمد.از اين شهيد گران قدر يک فرزند به يادگار مانده است. پيکر مطهر شهيد در مزار شهداي صاح آباد قرار دارد.فرازي از وصيت نامه ي شهيد غلام ملاحي: با درود و سلام بر پيشگاه حضرت ولي عصر و نائب بر حقش رهبر کبير انقلاب اسلامي و شهداي والامقام و جانبازان گران قدر ، که با ايثارگريها باعث عظمت اسلام و افتخار مسلمين شده و با گذراندن فراز و نشيب هاي جنگ ، به قيمت خون خويش تجربيات گران بهايي را به دست آورده و به مستضعغين جهان که به انقلاب اسلامي چشم اميد دوخته اند هديه نمودند ... و شما او برادران و دوستان گرامي ! دست از حمايت امام و ولايت فقيه ، که در اين زمان بقاء عمر جمهوري اسلامي مي باشند ( برنداريد ) که اگر لحظه اي غفلت کنيد ، دشمنان انقلاب اسلامي جان تازه اي مي گيرند و خون شهداي عزيز را پايمال مي کنند و اسلام و مسلمين براي هميشه از روي زمين محو مي شوند . عمرتان را در تحصيل کمالات سپري کنيد و لحظه هاي زندگي را در گردآوري فضيلت هاي علمي و عروج از پستي و نقصان به قله ي کمال و از فرودگاه جهل، به اوج عرفان بکار گيريد. نيکي ها را گسترش دهيد و برادرانتان را در رسيدن به کمالات و معنويات الهي ياري کنيد. خداحافظ به اميد ديدار در يوم الحساب. امام حسين (ع) فرمودند: « اگر دين محمد (ص) جز با کشتن من پا بر جا نمي ماند، پس اي شمشيرها پيکرم را قطعه قطعه کنيد ». پس اگر جمهوري اسلامي با خون ما حيات مي گيرد، اي مسلسل ها پيکرم را در برگيريد.
شهيد مرتصي ساده ميري
كه به خاطر تبحرش در شناسايي "هلت‌ها" به "مرتضي هلتي" شهرت داشت..
هَلَت در لهجه ي ايلامي به تپه ماهورهاي رملي بي آب و علف مي گويند که شرايط زندگي در آنجا بسيار سخت است .شهيد مرتضي با لهجه ي شيرين (شوهاني )تبسم را بر لبان رزمنده گان مي نشاند. سنگر مرتضي شلوغ ترين سنگر بودو دور و برش هميشه پر بود از رزمندگاني که به اخلاق خوب ورفتار پسنديده اوعشق مي ورزيدند.در شب عمليات آنقدرروحيه رزمندگان را تقويت مي کرد که مرگ شيرين تر از عسل مي شد .او در عمليات والفجر 5،والفجر 9 ،والفجر 10 ،کربلاي 1 ،کربلاي 10، نصر 4و نصر 8 سمت فرماندهي گروهان و ستاد گردان را بر عهده داشت و بارها مجروح گرديد ،بعد از جنگ او در فراغ شهدا ءخيلي بي تابي مي کرد . مرتضاي بعد از جنگ خيلي با آن مرتضاي زمان جنگ فرق داشت ،چنانکه روزي روي چادرش اين شعر را نوشته بودند :
در سنگر حق شير شکاران همه رفتند
ياران هَلَت چون عطر بهاران همه رفتند
چون بوي گل ،آن پاک عياران همه رفتند
هَلَتي با که نشيني که ياران همه رفتند
در زمستان 69، با آغاز جنگ عراق و كويت، او به همراه يك گروهان براي مبارزه با منافقين به خاك عراق نفوذ مي‌كند و موظف به تصرف پاسگاه الصيحه مي‌شود. مرتضي كه اين بار حس‌و‌حال ديگري دارد، قبل از شروع عمليات شهادت خود را پيش‌بيني مي‌كند. در اين نبرد، با آتش گلوله عراقي‌ها، مرتضي جراحت سختي برمي‌دارد. تن مجروح او به كمك ايل‌خان منصوري، همرزم قديمي‌اش از خاك عراق نجات مي‌يابد. اما سرانجام در ساعت 12 شب 25 اسفند 69،يعني درست در سالگرد عمليات والفجر 10 مرتضي هلتي به شهادت مي‌رسد.
نام: علي نام خانوادگي: بسطامي
نام پدر: رستم تحصيلات: ديپلم
محل تولد: ملکشاهي محل شهادت: مهران
تاريخ تولد: 1/2/1342 تاريخ شهادت: 7/3/1367
گفتاري کوتاه از شهيد بسطامي:
خدايا تو را عاجزانه شکر ميکنم، هم چنان که صاحب غار حرا را بر انگيختي و بر جان بتهاي جان دار و بي جان انداختي؛ بنياد کفر برکندي و طرح اسلام در انداختي. خدايا تو را شکر و سپاس که حسينمان دادي، کربلايمان دادي، معلم شهادت را بر کلاس کربلا مبعوث کردي که درس عشق و ايثارمان آموزد. ريشهي بندگي غير خدا را سوزد و چراغ آزادگي بر افروزد.
شهيد علي بسطامي در سال 1342 در يکي از روستاهاي ارکواز ملکشاهي و در خانواده اي مذهبي و معتقد به اسلام ديده به جهان گشود. وي پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي براي ادامه تحصيل راهي ايلام شد. وي از همان اوان نوجواني و جواني با جوهره وجودش که مملو از عشق و اخلاص بود در مقابل هر گونه استبداد و ستمي مقاومت مي کرد. با پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي در هر صحنه اي که انقلاب احساس نياز و جانفشاني داشت عاشقانه و شجاعانه وارد معرکه مبارزه مي شد.
شهيد بسطامي در کنار فراگيري تحصيل و تهذيب نفس با فراگيري فنون عاليه نظامي در جبهه ها حماسه ها آفريد و بزودي وي يکي از فرماندهان سپاه اسلام گشت و در سنگر مسئووليتهاي حساس حفاظت اطلاعات ، جانشين فرماندهي گردان ، معاونت و فرماندهي اطلاعات عمليات لشکر11 امير(ع) در عمليتهاي مختلف شرکت فعالانه داشت.
شهيد بسطامي هم در عرصه عبوديت و اطاعت از خداي حق تعالي پيروي از فرامين ولايت فقيه و هم در عرصه کارزار و نبرد با بعثيون تجسم يک قهرمان و پهلوان واقعي بود که نگاهي هر چند کوتاه به زندگي و خاطرات آن شهيد سعيد در طول اين عمر کوتاه ولي پربرکت خود دليلي است بر اين مدعا ، بالاخره شهيد بسطامي در تاريخ 07/03/67 در منطقه عمومي مهران به همراه دو تن از دوستانش در حين عمليات شناسايي در برخورد با مين والمري به درجه رفيع شهادت نايل مي شود و شربت گواراي شهادت را از دستان سيدالشهداء نوشيد . يادش گرامي – راهش پررهرو باد.
نام: جعفر نام خانوادگي: کرمي
نام پدر: ابراهيم تحصيلات: ديپلم
محل تولد: مهران محل شهادت: شاخ شميران
تاريخ تولد: 2/12/1347 تاريخ شهادت: 23/12/1366
فرازي از وصيت نامهي شهيد:
همان طوري که امام عزيزمان ميفرمايد: «ما مثل حسين (ع) وارد جنگ شده ايم و بايد مثل ايشان شهيد شويم»، اين سخن چقدر گواراست؛ چون هيچ قطرهاي در مقياس حقيقت نزد خداوند از قطرهي خوني که در راه خدا ريخته شود بهتر نيست. من ميخواهم با اين قطرهي خون به معشوقم که خداوند است، برسم. براي همين بود که سرورمان به جهاد رفت و شربت شهادت نوشيد. بدانيد که اين پيام شهيد است و بايد نقل شود .
ملتي که شهادت را سعادت مي داند هرگز تسليم ظلم و ستم نمي شود، نه تنها امامان بزرگ اين چنين اند بلکه پيروان و شاگردان راستين آنها نيز چنين هستند.
پیشخوان خدمات دانشگاه
راهنمای تلفن های دانشگاه