محور اين نوشتار، حديثي است كه علّامه مجلسي آن را با سند مُفَضَّل بن عمر جعفي از قول امام صادق عليه السلام بيان كرده است.(?)
بشارتي مهم در معراج
پيش از تولّد حضرت فاطمه عليهالسلام ، خداوند در معراج، بشارت تولّد ايشان را به نبيّ خاتم داده و فرموده بود:
«اي پيامبر! خداوند [ولادت] فاطمه را از خديجه، دختر خويلد به تو بشارت ميدهد...»(?)
بشارت پيامبر اكرم به وجود مقدّس حضرت فاطمه عليهالسلام ، آن هم در معراج، خود به تنهايي گوياي اهمّيت موضوع تولّد ايشان است و ميتوان به جرئت گفت كه اين مسئله، يكي از مسائل حياتي دنياي اسلام و مسلمانان بوده كه از طرف خداوند در آن موقعيّت به پيامبر نويد داده شد.
فاصله اي سخت
«پيامبر در ريگزار ابطح با عمّار ياسر، منذر بن ضحضاح، ابوبكر، عمر، عليّ ابن ابيطالب، عبّاس بن عبدالمطلّب و حمزه بن عبدالمطلّب نشسته بودند. ناگهان جبرئيل در صورت عظيمش بر او فرود آمد؛ بالهايش را از مشرق تا مغرب گسترانيده بود. پس ندا داد: «اي پيامبر بزرگوار! خداوند بر تو سلام ميفرستد و به تو دستور ميدهد كه چهل روز از خديجه فاصله بگيري.» (?)
در اين روايت خداوند به پيامبر اكرم دستور ميدهد كه بايد چهل شبانه روز از حضرت خديجه دوري گزيند.
نزول سه فرشته بزرگ الهي براي انجام يك امر الهي، و مائده اي ملکوتي که بفرموده شخص رسول خدا خوردن آن بر غير حضرتش حرام بود، همه عظمت اين موضوع را ميرساند. قرار است چه اتّفاقي بيافتد؟!
در اين قسمت از حديث، دو نكته قابل تأمّل است:
اوّل اينكه جبرئيل با هيبت اصلي خود (با بالهاي گسترده) بر پيامبر فرود آمد. اين مسئله نشان ميدهد كه حامل پيامي بسيار مهم براي پيامبر بوده است؛ همچنان كه براي اعلام امر رسالت هم با هيبت كامل بر رسول خدا ظاهر شد.
و نكته دوم اينکه واژه «يَأْمُرُكَ؛ خداوند به تو دستور ميدهد»، متضمِّن اين معناست كه دستور لازم الاجراست؛ زيرا خداوند از عشق فراوان پيامبر و حضرت خديجه به يكديگر آگاه بود و ميدانست چنين دستوري بر آن دو، سنگين و مشقّت بار است. (?) ولي چون دستور، دستور الهي و لازم الاجرا بود، پيامبر بر انجام آن، لحظهاي درنگ نكرد و از همان لحظه، امر الهي را شروع نمود؛ بدون اينكه واقعيّت امر را به حضرت خديجه اطّلاع دهد.(?)
چلّه خاص براي امري مهم
«پيامبر در اين چهل روز، روزهدار بود و در شب به عبادت ميپرداخت.»(?)
و پس از سپري شدن چلّه ، جبرئيل، فرود آمد و گفت:
«اي پيامبر بزرگوار! خداوند به تو درود ميفرستد و به تو دستوري ميدهد كه براي هديه و تحفه او آماده شوي.» پيامبر به او گفت: «تحفه پروردگار چيست؟» جبرئيل گفت: «من به آن آگاهي ندارم.» در آن وقت، ميكائيل فرود آمد و با او ظرفي بود كه با پارچهاي از سندس [يا استبرق] پوشيده شده بود. آن را جلوي پيامبر گذارد.»
جبرئيل به پيامبر گفت:
«پروردگار به تو دستور ميدهد كه از اين غذا افطار كني». ظرف را آشكار ساخت. در آن، خوشهاي خرماي تازه و خوشهاي انگور بود. رسول خدا از آنها ميل فرمودند. بعد از آن، آب نوشيد تا سيراب شد. پس اراده فرمود دستهاي خود را بشويد؛ جبرئيل بر دستهايش آب ريخت. ميكائيل آن را شست و شو داد و اسرافيل با دستمالي خشك كرد. آنگاه اضافه غذا را با ظرف آن به طرف آسمان بردند.»(?)
نزول سه فرشته بزرگ الهي براي انجام يك امر الهي، و مائده اي ملکوتي که بفرموده شخص رسول خدا خوردن آن بر غير حضرتش حرام بود، همه عظمت اين موضوع را ميرساند. قرار است چه اتّفاقي بيافتد؟!
حضرت محمد
” نزول سه فرشته بزرگ الهي براي انجام يك امر الهي، و مائده اي ملکوتي که بفرموده شخص رسول خدا خوردن آن بر غير حضرتش حرام بود، همه عظمت اين موضوع را ميرساند. قرار است چه اتّفاقي بيافتد؟! “
تعجيل در مواقعه ” نزول سه فرشته بزرگ الهي براي انجام يك امر الهي، و مائده اي ملکوتي که بفرموده شخص رسول خدا خوردن آن بر غير حضرتش حرام بود، همه عظمت اين موضوع را ميرساند. قرار است چه اتّفاقي بيافتد؟! “ به امر الهي
پس از آنكه پيامبر از آن غذاي بهشتي و الهي خورد، برخاست تا براي نماز آماده شود. جبرئيل او را از نماز خواندن منع نمود و به او فرمود:
«اكنون وقت نماز نيست؛ بلكه بايد به خانه خديجه روي و با وي همبستر گردي. خداوند اراده فرمود كه امشب از صلب شما فرزندي پاك بيافريند.
رسول خدا به دنبال اين فرمان، فوري به طرف خانه خديجه روان گرديد.»(?)
پيامبر هر شب طبق عادت، در بدو ورود به خانه، وضو ميساخت و دو ركعت نماز مختصر ميخواند، سپس در بستر قرار ميگرفت؛ ولي در آن شب ظرف آبي طلب نكرد و براي نماز خواندن آماده نشد و اين همان مطلب قبلي، يعني سرعت و تعجيل در تنفيذ امر الهي را اثبات ميكند. آري، امر الهي.
بارداري استثنايي
در آن شب نوراني، نطفه حضرت فاطمه عليهاالسلام به امر الهي از صلب نبوّت به رحم مطهّر منتقل شد و اين نكته مهمّي بود كه در جمله حضرت خديجه، هويداست؛ اينكه برخلاف تمام انعقاد نطفهها، حضرت خديجه از همان لحظه متوجّه باردار شدن خود گرديد.
«سوگند به آنكه آسمان را برافراشت و آب را از چشمهها جاري ساخت، رسول خدا در آن شب از من دور نگرديد، مگر اينكه سنگيني حمل فاطمه را در وجود خود احساس كردم.»(?)
تكلّم با مادر در رحم
هنگامي كه حضرت خديجه، با پيامبر كه فردي يتيم و فقير بود، ازدواج نمود، زنان مكّه از او دوري ميگزيدند، به او وارد نميشدند و سلام نميكردند. از اين رو، حضرت خديجه احساس تنهايي مينمود.
هنگامي كه فاطمه عليهاالسلام پا به عرصه زمين نهاد، نوري عظيم از ايشان بلند شد تا اينكه اين نور به تمام خانههاي مكّه داخل شد و در شرق و غرب زمين، جايي از اين نور خالي نماند
زماني كه به فاطمه باردار شد، حضرت فاطمه عليهاالسلام در بطن حضرت خديجه با او حرف ميزدند و او را به صبر و شكيبايي دعوت مينمودند. حضرت خديجه حرف زدن فاطمه عليهاالسلام با خود را از پيامبر مخفي ميكرد تا اينكه روزي رسول خدا شنيد كه خديجه با خود صحبت ميكنند. فرمودند: «با چه كسي سخن ميگويي؟» عرض كرد: جنيني كه در شكم من است، پيوسته با من حرف ميزند و موجب آرامش من ميشود.(??)
قابله هاي بهشتي
هنگامي كه زمان فارغ شدن و وضع حمل زني ميرسد، معمولاً زنها براي كمك به او ميشتابند؛ ولي هنگامي كه حضرت خديجه به زنان قريش و بنيهاشم پيغام كمك فرستاد، آنها با كينه اي كه از ازدواج ايشان با پيامبر به دل داشتند، از كمك به او سر باز زدند و به ياري او نيامدند. در اين هنگام، خدايي كه تمام مقدّمات و برنامه ريزي خود را براي تولّد اين بانو، آماده و مهيّا ساخته بود، رسولان خود را براي ياري فرستاد:
«چهار زن بلند قامت و نوراني بر او وارد شدند كه بيشتر، زنان بنيهاشم بودند. حضرت خديجه چون آنها را ديد، ترسيد. يكي از آنان گفت: اي خديجه! ناراحت مباش؛ چرا كه ما را پروردگارت به سوي تو فرستاده است. ما خواهران تو هستيم؛ من ساره هستم و ايشان آسيه، دختر مزاحم، رفيق تو در بهشت، اين مريم، دختر عمران و ايشان صفورا، دختر شعيب است.(??)
چهار زن برتر جهان، همراه حضرت خديجه از براي چنين امر مهمّي مأمور شده و كمر به خدمت چنين وجودي بسته بودند.
نوري عظيم در سرتا سر زمين
پس هنگامي كه فاطمه عليهاالسلام پا به عرصه زمين نهاد، نوري عظيم از ايشان بلند شد تا اينكه اين نور به تمام خانههاي مكّه داخل شد و در شرق و غرب زمين، جايي از اين نور خالي نماند.(??)
نوزاد در بدو تولّد خود، لب به سخن گشود که:
«خدايي جز الله نيست. پدرم رسول خداست و سرور تمام انبيا. همسرم علي مرتضي، سرور تمام اوصيا و فرزندانم حسن و حسين: سرور تمام بنيآدم. سپس نام تكتك فرزندان [معصومش] را برد و بر آنها سلام كرد.»(??)
در اين هنگام حورالعين و اهل بهشت به فاطمه عليهاالسلام لبخند زدند و يكديگر را براي تولّد او بشارت گفتند. (??)
و اينچنين است كه خداوند و بهشت به وجود او افتخار ميكند.
و اين تازه آغازي بود براي رازهاي پيچيده فاطمه عليهاالسلام ...
پي نوشت:
?) بحارالأنوار، ج??، ص ??.
?) يَا مُحَمَّد! إِنَّ اللهَ تَعَالَي يُبَشِّرُكَ بِفَاطِمَةَ مِنْ خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ...؛ بحارالأنوار، ج?، ص ???.
?) النَّبِيُّ جَالِسٌ بِالْأَبْطَحِ وَ مَعَهُ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ الْمُنْذِرُ بْنُ الضَّحْضَاحِ وَ أَبُو بكر وَ عُمَرُ وَ عَلِيُّ بْنُ ” هنگامي كه فاطمه عليهاالسلام پا به عرصه زمين نهاد، نوري عظيم از ايشان بلند شد تا اينكه اين نور به تمام خانههاي مكّه داخل شد و در شرق و غرب زمين، جايي از اين نور خالي نماند “
أَبِيطَالِبٍ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ” هنگامي كه فاطمه عليهاالسلام پا به عرصه زمين نهاد، نوري عظيم از ايشان بلند شد تا اينكه اين نور به تمام خانههاي مكّه داخل شد و در شرق و غرب زمين، جايي از اين نور خالي نماند “ وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِذْ هَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فِي صُورَتِهِ الْعُظْمَي قَدْ
نَشَرَ أَجْنِحَتَهُ حَتَّي أَخَذَتْ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَي الْمَغْرِبِ فَنَادَاهُ يَا مُحَمَّدُ الْعَلِيُّ الْأَعْلَي يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلَامَ وَ هُوَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَعْتَزِلَ عَنْ خَدِيجَةَ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً.
?) از اينرو، در ادامه حديث آمده است: «فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَي النَّبِيِّ وَ كَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً؛ پس، آن بر پيامبر سنگين و سخت آمد؛ زيرا او عاشق و دلباخته همسر وفادار خويش بود.«
?) آن حضرت در روزهاي آخر دوره، عمّار ياسر را به خدمت خديجه فرستاد و به او فرمود:
«به خديجه بگو: گمان نكن كه من از تو بريده و تو را رها كردهام؛ بلكه پروردگارم براي اجراي آن به من دستور فرموده است. در آن، خير بيانديش. خداوند هر روز به وجود تو به بزرگان فرشتهها افتخار ميكند.»
?) فَأَقَامَ النَّبِيُّ أَرْبَعِينَ يَوْماً يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ.
?) يَا مُحَمَّدُ الْعَلِيُّ الْأَعْلَي! يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ هُوَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَتَأَهَّبَ لِتَحِيَّتِهِ وَ تُحْفَتِهِ. قَالَ النَّبِيُّ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا تُحْفَةُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ مَا تَحِيَّتُهُ قَالَ لَا عِلْمَ لِي...؛ كَشَفَ الطَّبَقَ فَإِذَا عِذْقٌ مِنْ رُطَبٍ وَ عُنْقُودٌ مِنْ عِنَبٍ فَأَكَلَ النَّبِيُّ مِنْهُ شِبَعاً وَ شَرِبَ مِنَ الْمَاءِ رِيّاً وَ مَدَّ يَدَهُ لِلْغَسْلِ فَأَفَاضَ الْمَاءَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ وَ غَسَلَ يَدَهُ مِيكَائِيلُ وَ تَمَنْدَلَهُ إِسْرَافِيلُ ارْتَفَعَ فَاضِلُ الطَّعَامِ مَعَ الْإِنَاءِ إِلَي السَّمَاءِ.
?) الصَّلَاةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَيْكَ فِي وَقْتِكَ حَتَّي تَأْتِيَ إِلَي مَنْزِلِ خَدِيجَةَ فَتُوَاقِعَهَا فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ آلَي عَلَي نَفْسِهِ أَنْ يَخْلُقَ مِنْ صُلْبِكَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً فَوَثَبَ رسول الله إِلَي مَنْزِلِ خَدِيجَةَ.
از عبارت «وَثَبَ الي؛ پريد، برجست» در اين روايت ميتوان فهميد كه اوّلاً امر الهي وجوب فوري داشته است و ثانياً پيامبر اكرم به خاطر علاقه وافري كه به همسر خويش داشت، به محض رخصت الهي براي ديدار حضرت خديجه، به منزل ايشان رفت و اين عشق دو طرفه بود؛ زيرا در حديث آمده است كه حضرت خديجه هنگامي كه صداي پيامبر را شنيد، با شادماني و خوشحالي فراوان در را باز كرد: قَالَتْ خَدِيجَةُ فَقُمْتُ فَرِحَةً مُسْتَبْشِرَةً بِالنَّبِيِّ وَ فَتَحْتُ الْبَابَ.
?) فَلَا وَ الَّذِي سَمَكَ السَّمَاءَ وَ أَنْبَعَ الْمَاءَ مَا تَبَاعَدَ عَنِّي النَّبِيُّ حَتَّي حَسِسْتُ بِثِقْلِ فَاطِمَةَ فِي بَطْنِي.
??) فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ صَارَتْ تُحَدِّثُهَا فِي بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ كَانَتْ خَدِيجَةُ تَكْتُمُ ذَلِكَ عَنْ رسول الله فَدَخَلَ يَوْماً وَ سَمِعَ خَدِيجَةَ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهَا يَا خَدِيجَةُ مَنْ يُحَدِّثُكِ قَالَتِ الْجَنِينُ الَّذِي فِي بَطْنِي يُحَدِّثُنِي وَ يُؤْنِسُنِي.
??) دَخَلَ عَلَيْهَا أَرْبَعُ نِسْوَةٍ طِوَالٍ كَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِيهاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ لَهَا إِحْدَاهُنَّ لَا تَحْزَنِي يَا خَدِيجَةُ فَإِنَّا رُسُلُ رَبِّكِ إِلَيْكِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُكِ أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِيَ رَفِيقَتُكِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ صَفْرَاءُ ]صَفُورَاءُ] بِنْتُ شُعَيْبٍ.
??) فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَي الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّي دَخَلَ بُيُوتَاتِ مَكَّةَ وَ لَمْ يَبْقَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِيهِ ذَلِكَ النُّورُ؛ بحارالأنوار، ج??، ص ?.
??) فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ أَبِي رسولالله سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِي سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَنَّ وُلْدِي سَيِّدُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَيْهِنَّ وَ سَمَّتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا.
??) ضَحِكْنَ إِلَيْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِينُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ الْجَنَّةِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَةِ فَاطِمَةَ
منبع:تبيان