زندگي دانشجويي تنها حضور در کلاس و نشستن پشت نيمکتها نيست؛ تجربهاي است، که در مسير رفتوآمدهاي خوابگاهي، صف غذاي سلف، شبهاي درس خواندن کنار هماتاقيها و حتي در لحظههاي دلتنگي براي خانه شکل ميگيرد.

به گزارش روابط عمومي دانشگاه ايلام خوابگاه جايي است که دانشجويان نخستين مواجهه جدي با استقلال را تجربه ميکنند؛ جايي که اختلاف سليقهها، فرهنگهاي متفاوت، مسئوليتپذيري، مديريت هزينه و سازگاري با شرايط بخشي از روزمرگي آن است.
برخي از دانشجويان خوابگاههاي دانشگاه ايلام به مناسبت روز دانشجو تجربههاي خود را با خبرنگار ما در ميان گذاشتهاند؛ روايتهايي صميمي و گاهي چالشبرانگيز که از دل زندگي مشترک در اتاقهاي کوچک و راهروهاي پرهياهو بيرون آمده و تصويري از زندگي خوابگاهي را ترسيم ميکند.
از گيلانغرب تا تجربه اولين سالهاي خوابگاه
«فاطمه عباسي» دانشجوي رشته مهندسي طبيعت از شهرستان گيلانغرب آمده و تازه با فضاي خوابگاه آشنا شده است. وي با لبخند، گفت: غذاهاي خوابگاه مثل غذاي مامان نيست. بعضي وقتها خوبه، بعضي وقتها نه. دلت ميخواد يکي غذا رو بذاره جلو دستت ولي اينجا بايد خودت بري، خودت انتخاب کني و خودت هم باهاش کنار بياي.
او از تجربه هماتاقي بودن نيز گفت، تجربهاي که گاهي شيرين و گاهي همراه با چالش است: 6 نفر توي يک اتاق هستيم. سر و صدا بعضي وقتها اذيت ميکنه، به خصوص وقتي اتاق روبهرويي شلوغه. ولي بين خودمون قانون گذاشتيم ساعت 12 شب بايد چراغها خاموش باشه و ديگه کسي حرف نزنه. هرکسي هم خواست توي گوشي خودش بدون صدا وقت بگذرونه.
سه سال زندگي در خوابگاه و ياد گرفتن استقلال
«هانيه طافي» دانشجوي ترم پنج مديريت بازرگاني، روايت پرجزئياتتري دارد؛ دختري که از خوزستان آمده و سه سال است در خوابگاه زندگي ميکند.
وي گفت: اينجا همه جور آدم هست؛ يکي سرماييه، يکي گرمايي و همين باعث ميشه سر شوفاژ و کولر هميشه اختلاف باشه. تازه، تقسيم وظايف هم مساله است؛ بعضيا همکاري ميکنن، بعضيا نه.
هانيه در مورد تجربههاي رشد فردياش اظهار کرد: تا قبل از خوابگاه هيچ وقت لباسمو با دست نشسته بودم يا مجبور نبودم غذا رو خودم درست کنم. ولي اينجا همهچيز به عهده خودته. کارت بانکي خودت، برنامهريزي خودت و جمعکردن بودجه تا آخر ماه. واقعاً آدمو براي زندگي آينده آماده ميکنه.
هانيه با خنده از هماتاقيهايي گفت که گاهي وسايل را وسط اتاق ميريزند: يه نفر هست که سر طناب لباس با هيچکس کنار نمياد، ميگه طناب مال منه، کسي نبايد چيزي آويزون کنه، ديشبم سرش بحث داشتيم.
با همه اينها وي خوابگاه را تجربهاي ارزشمند دانست و تأکيد کرد: از اين که خوابگاهي بودم خوشحالم. هم مستقلتر شدم، هم آدمهاي جديد شناختم. اين سالها تموم بشه، بيشتر از همه دلم براي همين هماتاقيها تنگ ميشه.
از چالشهاي پسرانه تا احترام متقابل
«هيوا دارابي» دانشجوي فيزيک فضاي خوابگاه پسرانه را متفاوت توصيف کرد: بزرگترين چالش اينه که چند نفر با فرهنگها و اخلاقهاي مختلف کنار هم جمع ميشن. ممکنه اختلاف پيش بياد ولي ما با احترام حلش ميکنيم. بيشتر مشکلات هم سر چيزاي سادهست؛ سرما، گرما، يا ساعت خواب.
روايت دانشجوي ارشد ژنتيک؛ پنج سال در خوابگاه و نگاه پختهتر
يکي از دانشجويان ارشد ژنتيک و بهنژادي که پنج سال سابقه زندگي در خوابگاه دارد، تجربهاش را چنين بيان کرد: خوابگاه براي من يه تجربه بزرگ بوده. بخش زيادي از مسيرم رو تنها اومدم و ياد گرفتم چطور مسئولانه زندگي کنم.
وي از قوانين جالب اتاقشان هم گفت: يه قانون داريم که هرچي کسي آورد، براي همهست، قانون بعدي هم اينه که آخرين نفري که غذا ميخوره بايد سفره رو جمع کنه و ظرفها رو بشوره.
شهري کوچک با هزاران قصه ناتمام
روايتهاي دانشجويان نشان ميدهد خوابگاه فراتر از مکان اسکان، تجربهاي زنده و واقعي از زندگي گروهي است. جايي که کنار آمدن با تفاوتها، همکاري، تحمل، برنامهريزي مالي، نظم و مسئوليتپذيري هر روز تمرين ميشود.
زندگي خوابگاهي آميختهاي از سختي و شيريني است؛ سختيهايي که شايد در لحظه سنگين باشند اما بعدها به بخشي از شيرينترين خاطرههاي دانشجويي تبديل ميشوند. آنچه اين فضا را ماندگار ميکند پيوندهاي انساني و صميميتي است که ميان دانشجويان شکل ميگيرد و آنها در کنار درس و دانشگاه و در خوابگاه درس مهمتري هم با نام و عنوان «زندگي کردن با ديگران» ميآموزند.
براي بسياري از دانشجويان پس از پايان دوران تحصيل، همين روزها و همين هماتاقيها هستند، که در خاطرشان ميمانند، روزهايي که خوابگاه را به «مدرسه زندگي» تبديل کرده است.
© تمامی حقوق این سایت برای دانشگاه ایلام محفوظ است