چالش دوم ما نيروهاي خارجي هستند. در شرايط كنوني آمريكا ميخواهد بر كشورهايي كه انقلاب در آنها صورت گرفته، تسلط پيدا كند. لذا ميكوشد شرايطي پديد آورد كه اين كشورها نتوانند منافع خود را حفظ كنند. گاهي نيز تلاش ميكند به نظام جديد كمك كند، اما نه از روي دوستي؛ در واقع به فكر سرنگوني اين نظام است. اين امكانپذير نيست كه حكام جديد بخواهند آمريكا را راضي نگهدارند و منافع خود را حفظ كنند. اين امري غير طبيعي است، زيرا اگر انقلاب بخواهد هرگونه اقدام جديدي انجام دهد، منافع آمريكا به خطر ميافتد. در اينجا است كه برخي نيروهاي محلي با نيروهاي بينالمللي براي شكستدادن انقلاب از طريق ايجاد بحرانهاي اقتصادي همدست ميشوند.
مثلاً ما اكنون در مصر با بحران سوخت و قيمت مواد غذايي و نيز برپايي تظاهراتهاي فراوان و درخواستها و مطالبات گروهي مواجه هستيم و بهسختي با همهي اين بحرانها دست و پنجه نرم ميكنيم. همچنين سوءاستفاده از دموكراسي در بيان مطالبات ديگر كه امكان برآوردن آنها براي هيچ انقلابي پيش از اصلاحات وجود ندارد؛ مانند افزايش دستمزدها. از ديگر چالشهاي پيش روي ما، مسدودكردن راهها و به آتش كشيدن راهآهن و ... است. اينها چالشهاي مصر و تونس و تمام انقلابهاي عربي است.
شما به تلاش غرب و بهويژه آمريكا اشاره كرديد و آن را يك چالش براي انقلابها دانستيد. به نظر شما براي جلوگيري از نفوذ غرب چه بايد كرد؟
وظيفهي فعلي ما بصيرتبخشي به حاكمان جديد است و كمك به آنها براي تصميمهاي درست و مستقل از كشورهاي بزرگ. در غير اين صورت، كشورهاي ما همانند كشورهاي اشغالي ميشود. البته منظورم از اشغال، اشغال مرسوم از طريق نيروهاي مسلح و نظامي نيست، بلكه به معني نفوذ اقتصادي و سياسي و رسانهاي بيگانگان است. براي جلوگيري از اين اتفاق بايد حاكمان جديد را از اين خطرها آگاه كنيم. بايد در تصميمگيريها در كنار آنها بايستيم و بابت هرگونه اشتباه آنها در زمينهي تعامل با آمريكا به آنها اعتراض كنيم.
انقلابهاي ما عليه يك حاكم يا خانواده نبود، زيرا آنها فقط نقش يك مجري را داشتند. خطر واقعي كه مردم براي مقابلهي با آن قيام كردهاند، نفوذ آمريكا در كشور است. بايد مردم ما براي حفظ نظام از نفوذ آمريكا و صهيونيسم، هماهنگ و مراقب باشند و آنها را از كشور بيرون كنند. نبايد هيچ كمك و همكاري غير عادي آنها مانند وامگرفتن از صندوق بينالمللي پول يا اتحاديهي اروپا و كمكهاي غربي را با اين تصور بپذيرند كه موجب حل مشكلات اقتصادي ما ميشود.
بايد به خودمان متكي باشيم. بايد همكاري با كشورهاي عربي و اسلامي را افزايش دهيم و حتي با كشورهاي ديگر جهان مانند روسيه و هند و چين و آمريكاي لاتين تعامل كنيم. جهان بسيار بزرگ است و ميتوان با كشورهايي جز آمريكا و غرب نيز رابطه داشت.شايد نسل امروز متوجه اين خبر نباشد كه جهان از آن سخن ميگويد. آرزوي دوران كودكي ما اين بود كه چگونه ميتوانيم با غرب روبهرو شويم. در آن دوران اگر ما از مواجههي با آمريكا سخني ميگفتيم، ممكن بود ما را مسخره كنند. امروز شكار هواپيماهاي آمريكايي با فناوري پيشرفته توسط مسلمانان مايهي افتخار است.
به نظر ميرسد يكي از راههاي بنيادي مقابله با نظام سلطه، تلاش براي نظامسازي درست در اين كشورها است؛ مخصوصاً با توجه به الگوهاي نظامسازي رقيبي كه در مقابل الگوي اسلامي قرار دارند. نظر شما در اين باره چيست؟
اين يك امر ضروري است، زيرا نميتوان به استقلال رسيد، مگر وقتي كه يك منظومهي فكري متفاوت با منظومه فكري غرب داشته باشيم. ما بايد تعريف جديدي از علم داشته باشيم كه با تعريف آنها متفاوت باشد و علم را در جهت منافع مردم و طبق ضوابط شرعي به كار گيريم و در دستيابي به علوم، متكي به خودمان باشيم. ما نبايد منتظر باشيم كه غربيها اين علوم را در اختيار ما قرار بدهند يا ندهند، زيرا غرب اين علوم را به ما نخواهد داد. منظور ما از استقلال، استقلال عميق و واقعي است. ما تنها دشمني سياسي با غرب نداريم، از لحاظ فكري نيز با آنها دشمني داريم و الگوي تمدني ما با آنها متفاوت است. پس اگر به نظامسازي كه رهبر انقلاب در سخنراني خود به آن اشاره كردند، توجه نكنيم، شكست ميخوريم. طبيعتاً دليل اساسي فروپاشي سيستم گذشته اين بود كه جامعه را در برابر جنگ فكري بيگانگان حفظ نكرد و اين مصونيت، با نظم جديد حاصل ميشود.
نكتهي مهم ديگر اين است كه جنبش اسلامي نيروهاي بسياري دارد. اين افراد بايد فوراً جاهاي خالي را پر كنند و دولت را پاكسازي كنند. سپس احزاب اسلامي بايد تقويت شوند و نهفقط يك حزب. در كشور ما مجموعههاي اسلامي زيادي وجود دارد كه بايد از همهي آنها استفاده كنيم تا نيروهاي مورد نياز دولت را آموزش دهند و آماده كنند. همين نيروها هستند كه بايد مبارزه با نظام پيشين در خيابانها را به مرحلهي مبارزه براي سازندگي و اقدامات فكري براي نظامسازي تبديل كنند. اين اتفاق به شكل محدود در مصر اتفاق افتاد. مثلاً ما ?? وزارتخانه داريم كه فقط پنج يا شش وزير آنها اسلامگرا هستند. اين يك اقليّت است و دولت اسلامي و حتي دولت إخوانالمسلمين نيست، باقي وزرا از دولت سابق هستند و به همان روش سابق هم عمل ميكنند و توانستهاند همان نسبت قبلي خود را در دولت جديد حفظ كنند. در حالي كه ميشد به جاي آنها شخصيتهاي ملّي يا اشخاصي از جريانهاي ديگر قرار بگيرند. پس بايد تدريجاً اين نيروها را وارد دولت كرد و به حمايت از آموزش و دانشگاهها به عنوان يك مسألهي استراتژيك توجه ويژه داشت تا رفتهرفته عناصر اسلامي اين مراكز را در دست بگيرند و اين نيز به وقت و زمان نياز دارد.
رسانه نيز بسيار مهم است. آنچه كه بيش از هر چيز ديگري انقلاب را تهديد ميكند، تبليغات منفي رسانهاي است. در اين زمينه بايد قوانين و ضوابطي را براي راديو و تلويزيون و شبكههاي ماهوارهاي و روزنامهها تعريف نمود. بايد رسانهي اسلامي موفق نيز داشته باشيم كه مردمي باشد و بتواند با مردم رابطه برقرار كند. معركهي رسانهها بسيار مهم است.
به نظر شما تجربهي انقلاب اسلامي ايران چگونه ميتواند به اين انقلابها كمك كند؟
مهمترين ابزار غرب عليه ما جنگ رواني با هدف شكستن ارادهي ما است. آنها از طريق مزدورانشان سعي ميكنند اين نكته را القا كنند كه بر خلاف آنها، ما در پايينترين مرتبهي عقلي هستيم و آنها از لحاظ علمي بسيار از ما جلوتر هستند. ما چارهاي جز اين نداريم كه دست خود را به سوي آنها دراز كنيم و همه چيز خود را از آنها بخواهيم. حتي گاهي همين عبارات را در سخنان خود بهصراحت ميگويند كه مابايد از هرچه به ما ميدهند، راضي باشيم. آنها ميخواهند اعتماد به نفس را از ما بگيرند و تجربهي جمهوري اسلامي ايران از اين حيث مهم است كه در سه دههي گذشته مشكلات و چالشهاي بسياري -همچون تحريمهاي اقتصادي و ...- را تحمل كرده از سر گذرانده است. ايران ثابت كرده كه ميتوان در برابر اين چالشها مقاومت كرد و به پيش رفت. از همين رو ايران الگويي براي ملتهاي منطقه شده تا بدانند كه اسلامگراها هم ميتوانند همانند گذشته از پيشرفتهاي علمي برخوردار شوند.ما ميتوانيم خودمان زمام امور را به دست بگيريم. ما كارشناسان و خبرگان ممتازي در تمام زمينهها داريم؛ از جمله كارشناسان انرژي هستهاي در ايران. ما بايد زمينههاي اجراي علمي را كه دانشمندان ما فراگرفتهاند و همچنين زمينهي توسعه و پيشرفت اين علوم را فراهم كنيم و اين فناوريها را بوميسازي كنيم. اين اتفاقي است كه در ايران رخ داده است. پس همكاري و همگرايي كشورهاي عربي و اسلامي ميتواند راه را براي ما كوتاه كند تا به جاي آنكه از صفر شروع كنيم، مسافتي را كه ايران طي كرده است، ما در يك زمان كوتاهتري طي كنيم.
شما از سخنرانان در ديدار اساتيد دانشگاههاي جهان اسلام با رهبر انقلاب بوديد. هنگامي كه موضوع صحبت شما به پيشرفتهاي علمي ايران رسيد، بهخصوص هنگام اشاره به فرونشاندن پهپاد آمريكايي توسط ايران، شما بغض كرديد و اين حالت روحي شما بسياري از حاضران را تحت تأثير قرار داد. علت آن شرايط عاطفي شما چه بود؟
شايد نسل امروز متوجه اين خبر نباشد كه جهان از آن سخن ميگويد. آرزوي دوران كودكي ما اين بود كه چگونه ميتوانيم با غرب روبهرو شويم. در آن دوران اگر ما از مواجههي با آمريكا سخني ميگفتيم، ممكن بود ما را مسخره كنند. مسألهي ما همان چيزي است كه رهبر انقلاب در نقل خاطرهشان از امام خميني به آن اشاره كردند و اين سخنراني گويي تكرار آيهي «أَفَتَخشَونَهُم فَاللهُ أحَقُّ أن تَخشوه»? بود. نقطهي ضعف ما تاكنون احساس خودكمبيني و احساس شكست روحي بوده است كه به لطف خدا در حال برطرفشدن است.
اما امروزه هنگامي كه مسلمانان ميتوانند هواپيماهاي آمريكايي با فناوري پيشرفته را بدون اينكه آسيبي ببيند، تصاحب كنند، اين مايهي افتخار است. آرزوي ما اين بوده كه چگونه ميتوانيم با اين همه قدرت نظامي و اقتصادي غرب روبهرو شويم. پس اين يك خبر عادي نيست، بلكه نشاندهندهي رقابت جدي ما با آمريكا در عرصهاي بوده كه آنها مدّعي پيشرفت در آن هستند. ما بايد اين پيروزيها را حفظ كنيم و اهميت آن را بدانيم و آنها را در جنگ رسانهاي نيز شكست بدهيم، زيرا آنها چنين اخباري را منتشر نميكنند.