امام(ره) علمدار اسلام ناب محمدي(ص)
امروز هم در دنيا اسلامى که با ظلم و زورگويى درافتد و چپاولگرى و فساد را محکوم کند، وجود دارد. اين اسلام بايد در انتظار دشمنى ابرقدرتها و امريکا و صهيونيستها و کمپانيهاى غارتگر عالم و سلاطين فاسد و رؤساى مفسد امروز دنيا باشد.
روزى که ما پشت سر امام عزيز و علمدار اسلام ناب، شعارهاى اسلام واقعى را مطرح مىکرديم، مىدانستيم که دشمنها و قدرتها و ابرقدرتها در مقابل ما صفآرايى مىکنند. در صدر اسلام هم همينگونه بود. آن روزى که يهوديها و منافقان و کفار و مشرکان، اطراف مدينهى پيامبر را محاصره کردند و جنگ احزاب و خندق را به وجود آوردند، مؤمنين واقعى گفتند: «هذا ما وعدنااللَّه و رسوله»؛ اين، چيز تازهيى نيست. خدا و رسولش به ما گفته بودند که بدها و شريرها و فاسدها عليه شما همدست خواهند شد. بنابراين، آنها چون صدق وعدهى الهى را ديدند، ايمانشان قويتر شد.
هرجا که اسلام واقعى آشکار شد، اگرچه قدرتهاى خبيث و پليد در مقابل آن صفآرايى کردند، اما انسانهاى پاک و دلهاى مطهر و روحهاى صاف و فطرتهاى پاک و ناآلوده، با همهى توان و وجود از آن حمايت کردند. چرا ده ميليون انسان عزادار در ايام رحلت امام(ره) گرد پيکر مطهر آن بزرگوار جمع شدند و آنگونه بر سر و سينهى خود مىزدند؟ چرا صدها ميليون مسلمان در سرتاسر عالم، به خاطر درگذشت يک انسان، اينطور عزادار و داغدار شدند؟ محبوبيت امام ما به خاطر چه بود؟ جواب، يک کلمه است: به خاطر اسلام. خود آن بزرگوار اين نکته را به ما ياد داد و خود او به ما فهماند و تأکيد کرد که به خاطر اسلام، خدا دلها را متوجه انقلاب و رهبر و ملت ايران کرد.
آن چيزى که به پاها و دلهاى شما قوّت داد، تا بتوانيد راههاى طولانى را طى کنيد و به اينجا بياييد، اسلام ناب و مدافع مظلوم و ناسازگار با ظالم بود. اين اسلام است که دلها را جذب و جمع مىکند و نيرويى عظيم و شکستناپذير به وجود مىآورد. راز اصلى همين نکته است، که ما بايد آن را درست درک کنيم و هميشه به ياد داشته باشيم.
«فرازي از بيانات مقام معظم رهبري در مراسم بيعت روحانيون و مسئولان و مردم استانهاي فارس، هرمزگان، شهرهاي قزوي، تاکستان و .... 21/4/1368»
آرمان هاي بزرگ امام(ره)
آرمانهاى بزرگى که امام(ره) بيان مىکردند، عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانى، حفظ اعتدال قاطع در خط «نه شرقى و نه غربى»، اصرار فراوان بر استقلال حقيقى و همهجانبهى ملت - خودکفايى به معناى کامل - پافشارى فراوان و تمامنشدنى بر حفظ اصول دينى و شرع و فقه اسلامى، ايجاد وحدت و همبستگى، توجه به ملتهاى مسلمان و مظلوم دنيا، عزت بخشيدن به اسلام و ملتهاى اسلامى و مرعوب نشدن در مقابل قدرتهاى جهانى، ايجاد قسط و عدل در جامعهى اسلامى، حمايت بىدريغ و هميشگى از مستضعفان و محرومان و قشرهاى پايين جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همهى ما شاهد بوديم که امام در اين خطوط، مصرانه و بدون تعلل، حرکتش را ادامه داد. ما بايد راه و اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنيم.
«فرازي از بيانات مقام معظم رهبري در مراسم بيعت نخست وزير، هيئت وزيران 17/3/1368»
کار بزرگ امام(ره)
اولين کار بزرگ او، احياى اسلام بود. دويست سال است که دستگاههاى استعمارى سعى کردند تا اسلام به دست فراموشى سپرده شود. يکى از نخستوزيرهاى انگليس در جمع سياستمداران استعمارى دنيا اعلام کرده بود که ما بايد اسلام را در کشورهاى اسلامى منزوى کنيم! قبل و بعد از آن نيز پولهاى گزافى خرج شد تا اسلام در درجهى اول از صحنهى زندگى، و در درجهى دوم از ذهن و عمل فردى انسانها خارج شود؛ چون مىدانستند اين دين، بزرگترين مانع در راه چپاول قدرتهاى بزرگ و استکبارى است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنهى سياسى جهان برگرداند.
دومين کار بزرگ او، اعادهى روح عزت به مسلمين بود. اينگونه نبود که اسلام صرفاً در بحثها و تحليلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگى مردم مطرح شود؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جاى عالم احساس عزت کردند.
يک نفر مسلمان از کشورى بزرگ که مسلمين در آن در اقليت قرار دارند، به من مىگفت: قبل از انقلاب اسلامى، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمىکرديم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلى داشتند، و هرچند خانوادههاى مسلمان روى بچههاى خود اسم اسلامى مىگذاشتند، اما جرأت نمىکردند آن اسم را اظهار کنند و از بيان آن خجالت مىکشيدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامى خود را مىگويند، و اگر از آنها بپرسند که شما چه کسى هستيد، اول آن اسم اسلامى را با افتخار بر زبان مىآورند.
بنابراين، با کار بزرگى که امام(ره) انجام داد، مسلمانها در همه جاى دنيا احساس عزت مىکنند و به مسلمانى و اسلام خود مىبالند.
سومين کار بزرگ او اين بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامى داد. قبل از اين، مسلمانها در هر جاى دنيا که بودند، چيزى به نام امت اسلامى برايشان مطرح نبود و يا اصلاً جدى تلقى نمىشد. امروز همهى مسلمانها در اقصاى آسيا تا قلب آفريقا و تمام خاورميانه و در اروپا و امريکا، احساس مىکنند که جزو يک جامعهى جهانىِ بزرگ به نام امت اسلامى هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامى را ايجاد کرد، که بزرگترين حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استکبار است.
چهارمين کار بزرگ او، ازالهى يکى از مرتجعترين و پليدترين و وابستهترين رژيمهاى منطقه و جهان بود. ازالهى حکومت پادشاهى در ايران، يکى از بزرگترين کارهايى بود که کسى مىتوانست آن را تصور کند. ايران مهمترين دژ استعمار در منطقهى خليجفارس و خاورميانه بود. اين دژ، به دست امام ما در هم فرو ريخته شد.
کار پنجم او، ايجاد حکومتى بر مبناى اسلام بود؛ چيزى که به ذهن مسلمانها و غيرمسلمانها خطور نمىکرد، و خواب خوشى بود که مسلمانهاى سادهلوح هم هرگز آن را با خود تصور نمىکردند و نمىديدند. امام(ره) در حد يک معجزه، به اين خيال افسانهآميز لباس واقعيت پوشاند.
کار ششم او، ايجاد نهضت اسلامى در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامى، در بسيارى از کشورها و از جمله کشورهاى اسلامى، گروهها و جوانها و ناراضيها و آزادىطلبها، با ايدئولوژيهاى چپ وارد ميدان مىشدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامى، پايه و مبناى حرکتها و نهضتهاى آزاديبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطهيى از دنياى وسيع اسلام که جمعيت يا گروهى به انگيزهى آزاديخواهى و ضديت با استکبار حرکت مىکنند، مبنا و قاعدهى کار و اميد و رکنشان، تفکر اسلامى است.
هفتمين کار بزرگ او، نگرشى جديد در فقه شيعه بود. فقاهت ما پايههاى بسيار مستحکمى داشته و دارد. فقاهت شيعه، يکى از محکمترين فقاهتها و متکى به قواعد و اصول و مبانى بسيار مستحکمى است. امام عزيزمان اين فقه مستحکم را در گسترهيى وسيع و با نگرشى جهانى و حکومتى مورد توجه قرار داد و ابعادى از فقه را براى ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
کار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حکام بود. در دنيا پذيرفته شده است که کسانى که در رأس اجتماعات قرار مىگيرند، اخلاق فردىِ خاصى داشته باشند! تکبر ورزيدن، برخوردار بودن از زندگى راحت و مسرفانه، تجملگرايى، خودرأيى و خودخواهى و امثال اينها، چيزهايى است که مردم دنيا قبول کردند که کسانى که در رأس حکومتها قرار مىگيرند، اين اخلاق را داشته باشند. حتّى در کشورهاى انقلابى، انقلابيونى که تا ديروز زير چادرها زندگى مىکردند و در دخمهها مخفى مىشدند، به مجرد اينکه به حکومت مىرسند، وضع زندگيشان عوض مىشود و اخلاق حکومتيشان تغيير مىکند و همان وضعيتى را به خود مىگيرند که بقيهى سلاطين و رؤساى عالم داشتند! ما از نزديک چنين چيزى را ديدهايم؛ براى مردم هم مايهى تعجب نيست.
امام ما اين باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق يک ملت و ديگر مسلمانان عالم، مىتواند زندگى زاهدانهيى داشته باشد و به جاى کاخهاى مجلل، در يک حسينيه از ديدارکنندگان پذيرايى کند و با لباس و زبان و اخلاق انبيا با مردم برخورد کند.
اگر دلهاى حکام و زمامداران به نور معرفت و حقيقت روشن شده باشد، تجمل و تشريفات و اسراف و برخورداريهاى زياد و خودرأيى و تکبر و استکبار، جزو لوازم حتمى زمامدارى آنها محسوب نمىشود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار اين بود که هم در زندگى خود و هم در آن دستگاهى که به وجود آورده بود، نور معرفت و حقيقت تجلى يافته بود.
کار نهم او، احياى روحيهى غرور و خودباورى در ملت ايران بود. برادران عزيز! حکومتهاى استبدادى و فردى، سالهاى متمادى ملت ما را به صورت ملتى ضعيف و مستضعف و توسرىخور در آورده بودند؛ ملتى که از استعداد جوشان و خصلتهاى جمعىِ فوقالعاده ممتاز برخوردار است و در طول تاريخ بعد از اسلام، اينهمه افتخارات علمى و سياسى دارد.
قدرتهاى خارجى - مدتى انگليسيها و مدتى هم روسها و ديگر دولتهاى اروپايى، و پس از آن امريکاييها - ملت ما را تحقير کرده بودند. ملت ما هم باور کرده بود که قابليت و لياقت کارهاى بزرگ را ندارد، سازندگى از او بر نمىآيد، ابتکار از او ساخته نيست و ديگران بايد بر او آقايى کنند و به او زور بگويند! بنابراين، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ما کشته بودند؛ ولى امام عزيز ما، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ايران بيدار و زنده کردند.
در همان حال که ملت ما از احساسات و نخوتهاى بيجاى ناسيوناليستى - که استکبار عامل آن، و رژيم منحوس پهلوى مروجش بود - مبرا هستند، اما احساس عزت و قدرت مىکنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئهى مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمىترسند و احساس ضعف هم نمىکنند. جوانهاى ما احساس مىکنند که خودشان مىتوانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس مىکنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحميلها و زورگوييهاى شرق و غرب بايستند. اين روح عزت و خودباورى و غرور ملى و افتخارات حقيقى و اصيل را امام(ره) در ملت ما زنده کرد.
و بالاخره دهمين کار بزرگ او، اثبات اين نکته بود که «نه شرقى و نه غربى»، يک اصل عملى و ممکن است. ديگران خيال مىکردند که يا بايد به شرق متکى بود و يا به غرب، يا بايد نان اين قدرت را خورد و ستايشش کرد و يا آن قدرت را ! فکر نمىکردند که يک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگويد و بايستد و بماند و خود را روزبهروز ريشهدارتر کند؛ اما امام(ره) اين نکته را ثابت کرد.
«فرازي از خطبههاي نماز جمعه 23/4/1368»
امام(ره) معلم انقلاب
بعد از انقلاب، انقلاب و معلم انقلاب - که امام بزرگوار ما بود - به ما ملت تفهيم کردند که ما مىتوانيم خودمان کار کنيم؛ خودمان تلاش کنيم؛ خودمان بسازيم؛ خودمان قاعدهى سازندگى و توليد و مصرف را - که همان فرهنگ ماست - بنيانگذارى کنيم. ما بايد اين را در همين دوران سازندگى هم به کار بگيريم. ما هرگز به داشتههاى ديگران پشت نمىکنيم. هر کسى هرچه دارد؛ چه علم، چه امکانات، چه تکنولوژى و موجودى فنى او - وقتى که ناگزير باشيم - اگر بتوانيم همهى آنها را در خدمت هدفهاى خودمان قرار بدهيم، لحظهيى دريغ نخواهيم کرد. ما همهى اينها را بايستى وسيله و پلى براى جوشيدن استعداد سازندگى از درون کشور قرار بدهيم. هرجا که مىتوانيم در داخل کشور توليد کنيم، بايستى اين را بر استفادهى از مصنوعات خارجى ترجيح بدهيم. هر چيزى که در داخل کشور توليد مىشود، براى ما مبارکتر از مشابه خارجى آن است؛ حتّى اندکى بهتر از آن که از دست ديگرى و دروازهيى از دروازههاى کشور وارد بشود.
«فرازي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با وزير، جمعي از مسئولان و کارشناسان وزارت نفت و ... 12/9/1370»
هنر بزرگ امام(ره)
هنر بزرگ و خدمت بىبديل امام بزرگوارمان اين بود که اسلام را از غربت درآورد. مسلمانان، حتّى در خانهها و شهرهاى خودشان غريب بودند. اسلام، حتّى در مواطن اصلى خود غريب بود. دشمنان اسلام، با فرهنگ الحاد و فساد و نظامهاى طاغوتى، فرصت بهخودانديشيدن را هم از مسلمانان گرفته بودند. در چنين شرايطى، امام بزرگوار ما، آن سلالهى پيامبران و دست قدرت خدا در اين روزگار، اين گرد غربت را از چهرهى اسلام زدود و سترد.
«از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با اولين گروه از ميهمانان خارجي مراسم دومين سالگرد ارتحال امام خميني(ره) 15/3/1370»
استقلال توأم با معنويت
هنر بزرگِ امام بزرگوار ما اين بود که چارچوب محکمى را براى اين انقلاب به وجود آورد و نگذاشت اين انقلاب در هاضمه قدرتها و جريانهاى سياسىِ مسلّط هضم شود. شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى»، يا شعار «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» که تعاليم امام و خطّ اشاره انگشت ايشان در دهان مردم انداخت، معنايش اين بود که اين انقلاب متّکى به اصول ثابت و مستحکمى است که نه به اصول سوسياليزمِ اردوگاه آن روز شرق ارتباطى دارد، نه به اصول سرمايهدارىِ ليبرال اردوگاه غرب. علّت اينکه شرق و غرب با اين انقلاب دشمنى کردهاند و سرسختى نشان دادهاند، همين بود.
اين انقلاب بر پايه اصول مستحکمى بنا شد؛ هم اجراى عدالت را مورد نظر قرار داد، هم آزادى و استقلال را - که براى ملتها از مهمترين ارزشهاست - مورد توجّه قرار داد، هم معنويت و اخلاق را. اين انقلاب، ترکيبى از عدالتخواهى و آزاديخواهى و مردمسالارى و معنويت و اخلاق است؛
«فرازي از بيانات مقام معظم رهبري در اجتماع بزرگ زائران حرم امام خميني (ره)14/3/1381»
وظيفه ما در قبال راه امام(ره)
دشمنان زخمخورده و کمينکردهى انقلاب، سالها انتظار چنين روزهايى را کشيدهاند و اکنون همچون خفاشانى که غروب خورشيد را انتظار مىبرند، در صدد تحرکات خبيث و پليد خود مىباشند. اگرچه طوفان احساسات مقدس ملت، که اين روزها همچون آتشفشانى فضاى کشور را گداخته، به بدخواهان و فتنهانگيزان داخلى و نيز به دشمنان کينهورز خارجى، مجال هيچگونه شرارت نخواهد داد و هر حرکتى بر عليه نظام مقدس جمهورى اسلامى را، که ارزندهترين ميراث رهبرکبير و فقيد ماست، به آتش خواهد کشيد، ولى حفظ آمادگى و هشيارى و حضور در صحنه و حساس بودن در برابر تحرکات مشکوک، امروز از جملهى فرايض عمومى است.
استکبار جهانى از لحظهى پيروزى انقلاب اسلامى تاکنون، هرگز سوداى تضعيف، بلکه محو جمهورى اسلامى را از سر بيرون نکرده؛ همچنان که از هيچ اقدام ممکن و مقرونبهصرفه نيز در اين راه خوددارى نورزيده است، و تا آنگاه که ملت و مسؤولان جمهورى اسلامى، پايبند به استقلال و عزت ملى و اصول اسلامى خود مىباشند، اين انگيزه را در خود نگاه خواهد داشت؛ منتها به فضل و مدد الهى و بنابر قوانين خلقت و تاريخ، در برابر عزم و اراده و آمادگى ملت، کارى از او ساخته نبوده و کيد و مکر او به جايى نرسيده است و به خواست خداوند، همواره نيز همينگونه خواهد بود؛ انشاءاللَّه.
لذا اينجانب، از همهى آحاد ملت و اقشار گوناگون مىخواهم که حفظ آمادگى و هشيارى و توجه به توطئههاى دشمنان را فريضهى انقلابى خود بدانند و نيات پليد دشمنان را از موضعگيريهاى سياسى و تبليغاتى جهانى آنان و نيز از شايعهپردازيها و ايجاد مضيقههاى اقتصادى کشف کنند و بدانند که در صورت آمادگى و هشيارى، همهى توطئههاى دشمن خنثى مىگردد و پيروزى از آنِ ملت ايران خواهد بود.
همانطور که رهبر کبير و عزيز ما بارها تکرار مىکردند و در وصيتنامهى سياسى، الهى خود نيز بر آن تأکيد ورزيدهاند، وحدت کلمه و وحدت صفوف ملت ما که رمز پيروزى انقلاب بود، رمز بقا و سلامت و تداوم آن نيز هست. تقسيم شدن ملت به گروهها و دستههاى متعارض و عمده کردن اختلافات کماهميت و احساسات غيرمنطقى و به فراموشى سپردن اصول مهمى که ميان همهى ملت ما و لااقل ميان اکثريت عظيمى از آنان مشترک است، و به فراموشى سپردن حضور دشمن و خطرات جبرانناپذير ناشى از آن، بزرگترين فاجعه براى ملتى است که مىخواهد حق تضييعشدهى خود را احيا کند و خود را از وابستگى به بيگانگان برهاند....
«فرازي از پيام رهبر معظم انقلاب اسلامي به ملت شريف ايران در تجليل از امام خميني(ره) 18/3/1368»
درس امام(ره) به امت
جملهاى در وصيتنامهى امام عزيزمان هست که هرگز نبايد آن را فراموش کنيم. ايشان فرمودند: آن عاملى که انقلاب را به پيروزى رساند، همان عامل، انقلاب را تداوم خواهد داد. يعنى اتکال به خدا و ايمان مردم به اسلام و تصميم قاطع بر انجام وظيفهى الهى و اسلامى و وحدت کلمه، رمز پيروزى و تداوم انقلاب است. اين، يک درس هميشگى براى همهى ماست.
امروز شاهديم که بر کشور ما، وحدت و صميميت و صفاى همگانى حاکم است. اين، حادثهاى بسيار عظيم و از برکات روح مطهر امام بزرگوار ماست. اخلاص آن مرد بزرگ الهى، بعد از رحلت او هم در فضاى اين جامعه اثر گذاشت و دلها را به هم انس داد و پيوندها را محکم کرد. اتحاد کلمه و همراهى شما مردم با هم و پيوند محکمى که بين شما و مسؤولان ابراز شد، همهى دنيا آن را ديدند و باعث يأس دشمنان گرديد.
با ورود امام به صحنهى داخلى کشور در سال 57، انقلاب طراوت ديگرى يافت و برگ و بارى پيدا کرد و ثمربخش شد. لطف خدا بر امام بود که در وجودش اين برکات را قرار داد. روح مطهر او در هنگام وفات و عروج ملکوتيش نيز مشمول برکات و لطف الهى شد و موجب گرديد تا انقلاب در ايام رحلت آن بزرگوار هم مثل روزهاى اول پيروزى، برگ و بار تازهتر پيدا کند و از هيمنه و هيبت برخوردار بشود و دشمنان را مأيوس کند.
ما امروز به برکت امام(ره) مىتوانيم از موضع قدرت و قوّت با دنيا حرف بزنيم. هيچکس در دنيا نبايد تصور کند که جمهورى اسلامى اندکى در خود احساس ضعف مىکند. به فضل پروردگار، ما امور داخلى خودمان را با قوّت و اعتمادبهنفسِ کامل پيش خواهيم برد و ارتباطات خارجى را تا آنجا که با اصول ما منطبق باشد و براى اسلام و مسلمين و ملت ايران و انقلاب و جمهورى اسلامى مقرون به صلاح و صرفه باشد، با قوّت و قدرت و از موضع بالا گسترش خواهيم داد.
اين جمله را که امام بزرگوارمان بارها و بارها روى آن تاکيد مىکردند، به ياد داشته باشيد که: رمز همهى پيروزيها، وحدت کلمه و حضور در صحنه است. اگر وحدت کلمه و حضور مردم در صحنه نباشد، ملت ايران نخواهد توانست گامى به جلو بگذارد؛ ولى اگر همهى مردم اين رمز را شناختند و حفظ کردند، البته خداوند به آنها کمک خواهد کرد. اين وعدهى الهى است که: «والّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا»، «منکان للَّهکاناللَّه له». اينها وعدهى حق و صدق و قطعى الهى است.
بحمداللَّه خدا با ملت ايران است و وجود بزرگوار آن رهبر عالىقدر و انسان والا و بىنظير، واقعاً بزرگترين نعمتها براى ما بوده است. امروز هم کلمات و نصايح او که براى ما باقى مانده، بزرگترين نعمت براى ماست؛ چون کلمات خدا و انبياست و بايد قدرشان را بدانيم و انشاءاللَّه به آنها عمل کنيم.
«فرازي از بيانات مقام معظم رهبري در مراسم بيعت روحانيون، مسئولان و مردم استان خوزستان 21/4/1368»
درس امام(ره) به امت
جملهاى در وصيتنامهى امام عزيزمان هست که هرگز نبايد آن را فراموش کنيم. ايشان فرمودند: آن عاملى که انقلاب را به پيروزى رساند، همان عامل، انقلاب را تداوم خواهد داد. يعنى اتکال به خدا و ايمان مردم به اسلام و تصميم قاطع بر انجام وظيفهى الهى و اسلامى و وحدت کلمه، رمز پيروزى و تداوم انقلاب است. اين، يک درس هميشگى براى همهى ماست.
امروز شاهديم که بر کشور ما، وحدت و صميميت و صفاى همگانى حاکم است. اين، حادثهاى بسيار عظيم و از برکات روح مطهر امام بزرگوار ماست. اخلاص آن مرد بزرگ الهى، بعد از رحلت او هم در فضاى اين جامعه اثر گذاشت و دلها را به هم انس داد و پيوندها را محکم کرد. اتحاد کلمه و همراهى شما مردم با هم و پيوند محکمى که بين شما و مسؤولان ابراز شد، همهى دنيا آن را ديدند و باعث يأس دشمنان گرديد.
با ورود امام به صحنهى داخلى کشور در سال 57، انقلاب طراوت ديگرى يافت و برگ و بارى پيدا کرد و ثمربخش شد. لطف خدا بر امام بود که در وجودش اين برکات را قرار داد. روح مطهر او در هنگام وفات و عروج ملکوتيش نيز مشمول برکات و لطف الهى شد و موجب گرديد تا انقلاب در ايام رحلت آن بزرگوار هم مثل روزهاى اول پيروزى، برگ و بار تازهتر پيدا کند و از هيمنه و هيبت برخوردار بشود و دشمنان را مأيوس کند.
ما امروز به برکت امام(ره) مىتوانيم از موضع قدرت و قوّت با دنيا حرف بزنيم. هيچکس در دنيا نبايد تصور کند که جمهورى اسلامى اندکى در خود احساس ضعف مىکند. به فضل پروردگار، ما امور داخلى خودمان را با قوّت و اعتمادبهنفسِ کامل پيش خواهيم برد و ارتباطات خارجى را تا آنجا که با اصول ما منطبق باشد و براى اسلام و مسلمين و ملت ايران و انقلاب و جمهورى اسلامى مقرون به صلاح و صرفه باشد، با قوّت و قدرت و از موضع بالا گسترش خواهيم داد.
اين جمله را که امام بزرگوارمان بارها و بارها روى آن تاکيد مىکردند، به ياد داشته باشيد که: رمز همهى پيروزيها، وحدت کلمه و حضور در صحنه است. اگر وحدت کلمه و حضور مردم در صحنه نباشد، ملت ايران نخواهد توانست گامى به جلو بگذارد؛ ولى اگر همهى مردم اين رمز را شناختند و حفظ کردند، البته خداوند به آنها کمک خواهد کرد. اين وعدهى الهى است که: «والّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا»، «منکان للَّهکاناللَّه له». اينها وعدهى حق و صدق و قطعى الهى است.
بحمداللَّه خدا با ملت ايران است و وجود بزرگوار آن رهبر عالىقدر و انسان والا و بىنظير، واقعاً بزرگترين نعمتها براى ما بوده است. امروز هم کلمات و نصايح او که براى ما باقى مانده، بزرگترين نعمت براى ماست؛ چون کلمات خدا و انبياست و بايد قدرشان را بدانيم و انشاءاللَّه به آنها عمل کنيم.
«فرازي از بيانات مقام معظم رهبري در مراسم بيعت روحانيون، مسئولان و مردم استان خوزستان 21/4/1368»
شاخصهاي مکتب سياسي امام(ره)
من مىخواهم روى مکتب سياسى امام تکيه کنم. مکتب سياسى امام نمىتواند از شخصيت پُرجاذبهى امام جدا شود. راز موفقيت امام در مکتبى است که عرضه کرد و توانست آن را بهطور مجسم و بهصورت يک نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد. البته انقلاب عظيم اسلامى ما بهدست مردم به پيروزى رسيد و ملت ايران عمق توانايىها و ظرفيت فراوان خود را نشان داد؛ اما اين ملت بدون امام و مکتب سياسى او قادر به چنين کار بزرگى نبود. مکتب سياسى امام ميدانى را باز مىکند که گسترهى آن حتّى از تشکيل نظام اسلامى هم وسيعتر است. مکتب سياسىيى که امام آن را مطرح و براى آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عينيت بخشيد، براى بشريت و براى دنيا حرف تازه دارد و راه تازه پيشنهاد مىکند. چيزهايى در اين مکتب وجود دارد که بشريت تشنهى آنهاست؛ لذا کهنه نمىشود. کسانى که سعى مىکنند امام بزرگوار ما را به عنوان يک شخصيت متعلق به تاريخ و متعلق به گذشته معرفى کنند، در تلاشِ خود موفق نخواهند شد. امام در مکتب سياسى خود زنده است، و تا اين مکتب سياسى زنده است، حضور و وجود امام در ميان امت اسلامى، بلکه در ميان بشريت، منشأ آثار بزرگ و ماندگار است.
مکتب سياسى امام داراى شاخصهايى است. من امروز چند خط از خطوط برجستهى اين مکتب را در اينجا بيان مىکنم. يکى از اين خطوط اين است که در مکتب سياسى امام، معنويت با سياست در هم تنيده است. در مکتب سياسى امام، معنويت از سياست جدا نيست؛ سياست و عرفان، سياست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سياسىِ خود بود، سياست و معنويت را با هم داشت و همين را دنبال مىکرد؛ حتّى در مبارزات سياسى، کانون اصلى در رفتار امام، معنويت او بود. همهى رفتارها و همهى مواضع امام حول محور خدا و معنويت دور مىزد. امام به ارادهى تشريعى پروردگار اعتقاد و به ارادهى تکوينىِ او اعتماد داشت و مىدانست کسى که در راه تحقق شريعت الهى حرکت مىکند، قوانين و سنتهاى آفرينش کمک گار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزيزاً حکيما». امام قوانين شريعت را بستر حرکت خود مىدانست و علائم راهنماى حرکت خود بهشمار مىآورد. حرکت امام براى سعادت کشور و ملت، بر مبناى هدايت شريعت اسلامى بود؛ لذا «تکليف الهى» براى امام کليد سعادت بهحساب مىآمد و او را به هدفهاى بزرگِ آرمانى خود مىرساند...
شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعيينکننده بودن ارادهى انسان. در مکتب سياسى امام، هويت انسانى، هم ارزشمند و داراى کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتيجهى ارزشمندى و کرامت داشتن اين است که در ادارهى سرنوشت بشر و يک جامعه، آراء مردم بايد نقش اساسى ايفا کند. لذا مردمسالارى در مکتب سياسى امام بزرگوار ما - که از متن اسلام گرفته شده است - مردمسالارىِ حقيقى است؛ مثل مردمسالارى امريکايى و امثال آن، شعار و فريب و اغواگرىِ ذهنهاى مردم نيست
شاخص سوم از شاخصهاى مکتب سياسى امام، نگاه بينالمللى و جهانىِ اين مکتب است. مخاطب امام در سخن و ايدهى سياسى خود، بشريت است؛ نه فقط ملت ايران. ملت ايران اين پيام را به گوش جان شنيد، پايش ايستاد، برايش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد؛ اما مخاطب اين پيام، همهى بشريت است. مکتب سياسى امام اين خير و استقلال و عزت و ايمان را براى همهى امت اسلامى و همهى بشريت مىخواهد؛ اين رسالتى است بر دوش يک انسان مسلمان. البته تفاوت امام با کسانى که براى خود رسالت جهانى قائلند، اين است که مکتب سياسى امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمىخواهد ملتى را به فکر و به راه خود معتقد کند. امريکايىها هم مىگويند ما رسالت داريم در دنيا حقوق بشر و دمکراسى را توسعه دهيم. راه گسترش دمکراسى، کاربرد بمب اتم در هيروشيماست؟! توپ و تانک و جنگافروزى و کودتاگرى در امريکاى لاتين و آفريقاست؟! امروز هم در خاورميانه اين همه دغل بازى و فريبگرى و ظلم و جنايت به چشم مىخورد. با اين وسايل مىخواهند حقوق بشر و رسالت جهانىشان را گسترش دهند! مکتب سياسى اسلام فکر درست و سخن نوى خود را با تبيين در فضاى ذهن بشريت رها مىکند و مثل نسيم بهارى و عطر گلها در همهجا مىپيچد...
شاخص مهم ديگر مکتب سياسى امام بزرگوار ما پاسدارى از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبيين مسألهى ولايتفقيه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامى و پيروزى انقلاب و تشکيل نظام اسلامى، بسيارى سعى کردهاند مسألهى ولايتفقيه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفى کنند؛ برداشتهاى خلاف واقع و دروغ و خواستهها و توقعات غيرمنطبق با متن نظام سياسى اسلام و فکر سياسى امام بزرگوار. اينکه گاهى مىشنويد تبليغاتچىهاى مجذوب دشمنان اين حرفها را مىپراکنند، مربوط به امروز نيست؛ از اول، همين جريانات و دستآموزها و تبليغاتِ ديگران اين حرفها را مطرح مىکردند....
آخرين نکته اي که به عنوان شاخصه ي مکتب سياسي امام عرض مي کنم مسئله عدالت اجتماعي است عدالت اجتماعي يکي از مهمترين و اصلي ترين خطوط در مکتب سياسي امام بزرگوار ماست. در همه ي برنامههاي حکومت –در قانونگذاري و در اجرا و در قضا-بايد عدالت اجتماعي وپرکردن شکافهاي طبقاتي- مورد نظر و هدف باشد.
«فرازي از بيانات مقام معظم رهبري در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال امام خميني(ره) 14/3/1383»
© تمامی حقوق این سایت برای دانشگاه ایلام محفوظ است