حجتالاسلام و المسلمين دکتر شمسالله سراج در گفتگو با خبرنگار روابط عمومي، با گراميداشت روز «حکمت و فلسفه» و بزرگداشت روز «ابونصر فارابي»، اظهار داشت: هر انساني؛ در زندگي پرسشهايي محوري دارد، که فلسفه پاسخگوي آنهاست و اين ذات و ماهيت فلسفه است؛ چرا که فلسفه راه انديشهورزي را به انسان ميآموزد و او را به سمت هدف غايي يا متعالي سوق ميدهد.
رئيس دانشکده الهيات و معارف اسلامي با بيان اينکه طرح پرسش اينکه «فلسفه به چه دردي ميخورد» از اساس غلط است، ادامه داد: اگر در يک جمله بخواهيم به اين سؤال پاسخ دهيم بايد، گفت: «فلسفه يعني معناي زندگي».
دکتر سراج با تأکيد بر اينکه اگر پرسش نباشد، انديشهاي هم در کار نيست، گفت: برخي از پرسشهاي بنيادي وجود دارند، که اگر پاسخ داده شوند باعث سعادت انسان ميشوند. و بايد اذعان داشت که فقط فلسفه است، که ميتواند به سؤالات «چيستي زندگي» و اينکه «انسان از کجا آمده»، «به کجا ميرود» و «چگونگي بايد زيست»، پاسخي منطقي دهد، به گونهاي که ذهن اقنا شود.
رئيس دانشکده الهيات و معارف اسلامي با اشاره به اينکه فلسفه رکن تمام علوم ديگر است، بيان داشت: فلسفه عام هست و با موجوديت علوم سروکار دارد و به عبارتي تا چيزي وجود نداشته باشد فلسفهاي هم ندارد، لذا ميتوان گفت: «فلسفه در تمام رشتهها، زيربنا است».
دانشيار دانشگاه ايلام با بيان اينکه انسان تا فلسفه را نياموزد، به شناخت خدا دست پيدا نخواهد کرد، ادامه داد: مقدمه «خداشناسي»، «انسانشناسي» است و تا کسي فلسفه را متوجه نشود، نميتواند شناخت درستي از خودش به دست آورد و اين عدم شناخت منجر به دوري از شناخت حق تعالي ميشود و گمراهي را براي انسان به ارمغان ميآورد.
دکتر سراج با تأکيد بر اينکه چه بخواهيم چه نخواهيم، فلسفه در زندگي ما جاري است و برخي از اوقات بدون اينکه متوجه باشيم، برخي از مباني فلسفي را در زندگي روزمره دخالت ميدهيم، گفت: هدف اصلي فلسفه، «انسانشناسي» و «انسانسازي» است، به عبارتي اگر به «انسانشناسي» دست پيدا کنيم، خيلي از مشکلات ما حل ميشود.
ايشان ادامه داد: در فلسفه خط قرمزي براي پرسش وجود ندارد، به عبارتي شک مقدمه يقين است، به گونهاي که از آن عبور کرد، نه در آن ماند.
رئيس دانشکده الهيات و معارف اسلامي در تبيين تفاوت «فلسفه غرب» با «فلسفه اسلامي»، اظهار داشت: نبايد فلسفه اسلامي را در مقابل فلسفه غربي قرار داد، براي اينکه هر کدام از اينها مباني و سازوکارهاي مختلف خود را دارا ميباشند. هر دو «خداشناسي»، «جهانشناسي» و «معادشناسي» دارند، اما هر يک با رويکرد خاصي اين موضوعات را تبيين ميکنند، که در اين ميان فلسفه اسلامي، بصورت کاملتر و دقيقتر، اين موضوعات را مورد بررسي قرار داده است.
حجتالاسلام و المسلمين سراج يکي از کاستيهاي فلسفه غرب را نسبت به فلسفه اسلامي، عدم استفاده از «وحي» دانست و ادامه داد: فلسفه غرب به علت عدم استفاده از «وحي»، نميتواند به خيلي از سؤالات بنيادين بشر پاسخ دهد، در حاليکه فلسفه اسلامي با استفاده از «وحي»، بسياري از سؤالات و شبهات را پاسخ داده و وجود خداوند را به اثبات رسانده است.
دکتر سراج ادامه داد: فلسفه غرب طبيعتگرا است، در حالي که فلسفه اسلامي بيشتر به مباحث خداشناسي ميپردازد و يک ساحت متافيزيکي و واجبالوجود دارد.
اين استاد دانشگاه ايلام با بيان اينکه «ابونصر فارابي» در شکلگيري و توسعه فلسفه اسلامي نقش محوري دارد، خاطرنشان کرد: برخي معتقدند که فارابي مؤسس فلسفه اسلامي است و برخي هم اين ادعا را قبول ندارند، اما ايشان مباحثي جديدي همچون «وحدت فلسفه» را براي اولين بار طرح کردند و لذا فارابي پايهگذار فلسفه اسلامي به سبک نوين ميباشد.
رئيس دانشکده الهيات و معارف اسلامي، يادآور شد: شعاع انديشه فارابي دربرگيرنده تمام علوم است و به همين دليل است، که وي در تمدن اسلامي به «معلم ثاني» شهرت دارد.
دکتر سراج در پايان خاطرنشان کرد: غير از فلسفه هيچ علمي نميتواند به سؤالات بنيادي بشر پاسخ دهد و انسان را به سوي سعادت رهنمون کند. اما فلسفه نيز بايد به روز شود و نميشود مشکلات امروزي بشر را با چند اصطلاح قديمي حل کرد.
© تمامی حقوق این سایت برای دانشگاه ایلام محفوظ است