کتاب «قدرت و فرهنگ: کشاکش ديدگاه‌ها» تأليف پروفسور يارمحمد قاسمي مدير گروه علوم اجتماعي دانشگاه ايلام، توسط انتشارات جامعه‌شناسان و روش‌شناسان منتشر گرديد.

   به گزارش روابط عمومي و به نقل از کانال خبري انجمن جامعه شناسي دفتر ايلام، در مقدمه‌‌ي کتاب آمده است: «هنگامي که پاي چگونگي شکل‌گيري فرهنگ به ميان آورده مي‌شود، قدرت نيز وارد عرصه مي‌شود. زيرا هيچ پديده‌اي در تاريخ بدون لحاظ کردن آن معني ندارد».

بنا به اين گزارش: کتاب «قدرت و فرهنگ: کشاگش ديدگاه‌ها» در هفت فصل به شرح زير تنظيم شده است:

در فصل نخست، دو سازه فرهنگ و قدرت بازکاوي شده  و سپس مفهوم فرهنگ از منظر ديدگاه انتقادي مورد بحث و بررسي قرار گرفته‌ است.

در ادامه به مفهوم قدرت  در ابعاد مختلف آن (قدرت نرم و قدرت سخت) توجه شده است که نگاه مؤلف به قدرت نگاهي نرم‌افزارانه و ظريف است.

در فصل دوم به رابطه‌ي فرهنگ و قدرت اقتصادي پرداخته شده شده و انديشه‌ي مارکس و کشاکش آراء مارکسيست‌‌هاي پس از او در خصوص زيربنا بودن اقتصاد و نقش محوري آن در تغييرات فرهنگي و اجتماعي  تبيين شده و سپس  توجه به سرمايه‌‌داري محض که سرمايه‌‌داري سنتي را به حاشيه رانده و در صدد کالايي کردن روابط اجتماعي و سوژه سازي انسان است از جمله مباحث اين فصل است.

در فصل سوم، قدرت سياسي و فرهنگ موضوع بحث است که منظور از نظام سياسي در اين فصل تمامي صورت‌‌بندي‌‌هاي گفتماني عرصه‌ي چگونگي مديريت يک جامعه، خواه يک قبيله، دولت – ملت يا نظام جهاني را در بر مي‌‌گيرد. همچنين در اين فصل تلاش شده به هرگونه سياست‌گذاري که به نحوه مديريت جامعه بر مي‌گردد اشاره شود.

در فصل چهارم قدرت جنسي مد نظر مؤلف کتاب بوده است و ادعاي اين فصل بر آن است که در بازنمايي سيماي دو جنس، زنانگي و مردانگي به عنوان امور طبيعي تلقي شده‌‌اندکه  غالب بحث‌هاي اين فصل بر اين نکته متمرکز است که نه تنها مردانگي، قدرت زن را محدود مي‌کند بلکه، خود زنان هم اين ‌ها را اغلب طبيعي ‌دانند.

در فصل پنجم به قدرت رسانه‌‌اي پرداخته شده است و يکي از ابزارهاي نگرش‌سازي و فرهنگ‌‌آفريني رسانه بازنمايي است. رسانه‌ها از طريق بازنمايي، سبک زندگي به شيوه‌‌اي ظريف القاء مي‌شود و همين‌‌طور با کمک گرفتن از خشونت نمادين، فرهنگ جامعه در معرض تاخت و تاز قدرت قرار مي‌‌گيرد.

سئوال محوري فصل ششم در راستاي موضوع «مکانيسم مقاومت و اثرگذاري آن» با اين مضمون طرح شده است که آيا امکان مقاومت اثرگذار بوده است؟ منظور از مقاومت هرگونه اعتراض به وضع موجود به طور عام و ناخرسندي از سياست‌‌هاي فرهنگي قدرت به طور خاص است.

فصل هفتم کتاب به نتيجه‌‌گيري اختصاص دارد و ايده‌‌ي نظري مؤلف از لحاظ پارادايمي مطرح شده است.