به گزارش روابط عمومي و بنقل از خبرگزاري تسنيم، محمود سريعالقلم استاد دانشگاه در يادداشتي با عنوان «چرا با هم همکاري نميکنيم؟»، در سايت خود نوشت: شايد سؤال دقيقتر اين باشد که: «اصلاً براي چه بايد همکاري کنيم؟» چند سال پيش وقتي مهمان يک دانشگاه نروژي بودم. يک استاد ايراني الاصل آن دانشگاه بازديدي از دانشگاه را به من پيشنهاد کرد. طي سه ساعت بازديد پياده، او همچنان با شوق و اشتياق و علاقهمندي و وابستگي و دلبستگي به دانشگاه، طرحهاي آن، کتابخانه آن، اهداف آن، ساختمانها و نماهاي آن و همکاران و بخشهاي اداري و مديرتي دانشگاه سخن ميگفت که مرا بيش از اهميت خود دانشگاه تحت تأثير قرار داد.
در انتهاي بازديد که به ناهار ختم شد از او علل شوق و اشتياق را جويا شدم. گفت: محيط، خدمه، مديريت و فضاي آموزشي - پژوهشي اين دانشگاه به من آرامش ميدهد؛ همه به من احترام ميگذارند؛ با آنکه ايرانيالاصل هستم، دانشکده و دانشگاه مرا در سه کميته عضو کردهاند تا مشارکت کنم؛ دانشجو و استاد عموماً ميخواهند بياموزند؛ اغراق نکرده باشم اينجا خانه اصلي من است. محبت ميکنم، محبت ميبينم. راست ميگويم، راست ميگويند. بدي فردي را نميخواهم، بدي مرا نميخواهند. از ديگران انتظار نامعقول ندارم، از من انتظار نامعقول ندارند. وظايفم را انجام ميدهم، وظايفشان را انجام ميدهند. مشورت ميکنم، مشورت ميکنند. خيانت نميکنم، خيانت نميکنند. منظم هستم، منظم هستند. بدگويي نميکنم، بدگويي نميکنند. حذف نميکنم، حذف نميکنند. همکاري ميکنم، همکاري ميکنند.
تلقي و حسي که از اين گفتوگو پيدا کردم اين بود: چقدر اين انسان حالت نرمال دارد. فرد نرمال، خوبي ببيند، خوبي ميکند. اما اگر همين فرد نرمال حذف شود، بعد احتياط ميکند. وقتي به او خيانت شد، فاصله ميگيرد. وقتي دروغ گفتند، بدبين ميشود. وقتي فحاشي کردند، خود را منزوي ميکند. وقتي از او سوءاستفاده کردند، در محبت کردن ترديد ميکند. اگر شخصي در قبال محبت کردن، احترام گذاشتن، خوبي کردن، وظيفهشناس بودن، راستگو بودن، منصف بودن، واکنشهاي منفي و مخرب ببيند، چه روحيهاي براي همکاري خواهد داشت؟
وقتي از اين سفر علمي به تهران برميگشتم، عناوين روزنامههاي فارسي را در هواپيما مطالعه ميکردم. در يک عنوان گفته شده بود: ايرانيها را تهديد نکنيد. چند ستون آن طرفتر، چندين تهديد نسبت به کشورهاي مختلف در اقصي نقاط جهان مطرح شده بود. هر کنشي واکنشي دارد، هر حرف ناپسندي پيامدي دارد. در جهان فعلي عموماً سخن و عمل ناشايستي، بدون پاسخ نميماند. در چه شرايطي، شهروندان يک جامعه با هم همکاري ميکنند؟ وقتي همکاري آنها، جبران شود. همکاري يا عدم همکاري هر دو نرمال هستند زيرا در مقام عکسالعمل به رفتار ديگران انجام ميپذيرد.
بخاطر فطرتي که دارد، انسان نرمال تمايل به خوبي دارد ولي وقتي در ساختاري قرار ميگيرد که واکنشها عموماً با احترام، محبت، خويشتنداري و قانون آميخته نشدهاند، حداقل اين است که فاصله ميگيرد، محتاط ميشود و در يک داير? محدودي، خود را تعريف ميکند. تابحال تجربه کردهايد که وقتي در ترافيکي سنگين آرام رانندگي ميکنيد، ناگهان اتومبيلي در شان? خاکي جاده سعي ميکند از ديگران سبقت بگيرد ضمن اينکه فضا را آلوده ميکند. در ذهن انسان نرمال اين انديشه شکل ميگيرد که چرا من بايد ساعتها در ترافيک، قانون را رعايت کنيم و ديگري اين کار را نميکند؟ بحرانها در يک جامعه انباشته ميشود زماني که عدهاي از حاشي? خاکي جاده حرکت کنند و قانون و مراتب و حقوق ديگران را رعايت نکنند.
زماني از يک پيرمرد ايراني که انبوهي از علم و تجربه بود پرسيدم: مهمترين مشکل ما در توسعه کشور چيست؟ اول بايد کدام مسأله را حل کنيم تا بقيه تسلسلي حل شوند؟ کانون کجاست؟ او در پاسخ گفت: عموماً ما غرق در خود، خواستهها، منافع و آرزوهاي خود هستيم. (Self-Absorption) اين خصلت خودشيفتگي اجازه نميدهد، سيستم درست کنيم، ساختار درست کنيم، تقسيم کار کنيم، از هم بياموزيم و همکاري کنيم. سخن اين فرد مرا ياد سؤال اوريانا فالاچي، روزنامهنگار ايتاليايي در اوايل 1350 از شاه انداخت: بسياري کشورها شاه دارند، شما چرا خود را شاه شاهان خطاب ميکنيد؟ شاه در پاسخ گفت: اينجا همه شاه هستند، من شاه هم? آنها هستم.
افراد نرمال وقتي همکاري ميکنند که از جانب ديگران همکاري ببينند. اين محتاج يک سيستم است. اين سيستم به نوب? خود نيازمند قانونگرايي و شايستهسالاري است که هر شهروندي بنا به دانش، تجربه، و اهتمام خود در جايگاه شايسته، قرار ميگيرد. در چارچوبي که شايستهسالاري نباشد، دروغ گفتن بدون مجازات بماند و غرور فرد برتر از مصلحت عام باشد، افراد نرمال همکاري نميکنند. در اين قالب، شهروندان به تدريج مدارهاي اعتماد خود را محدود کرده و در جزاير خودساخته زندگي ميکنند که جامعهشناسان به آن، ذرهاي شدن جامعه ميگويند. (Atomization of Society)
همکاري کردن نياز به پاداش معنوي، کلامي و عملي دارد. افراد در برابر کارهاي بدي که انجام ميدهند نبايد مصونيت داشته باشند. براي انجام هر کار مثبتي بايد سيستم درست کرد: کار خوب را پاداش و کار بد را مجازات. علامت پارکينگي در آلمان اينگونه بود: اين پارکينگ به هموطنان مسن ما اختصاص دارد. متخلف: حداقل 150 يورو. حکمراني خوب يعني سيستم درست کردن: از نحو? پارک کردن تا امنيت آبهاي ايران در خليجفارس. اين روش نياز به سخنراني و جلسه را به يکصدم ميرساند. بدون سيستم و قاعدهمندي، هيچ امري اصلاح نميشود. استاد ايرانيالاصل دانشگاه نروژي، همکاري ميکند چون در يک سيستم قابل پيشبيني کار ميکند. دروغ، ابهام، حذف و تبعيض در آن تعطيل است. طي نيمروزي که با او بودم به گونهاي رفتار نکرد که تصور کنم او مرکز ثقل جهان است، ادعايي نداشت، دائم سؤال ميکرد و نظر ميپرسيد. او جزئيات بازديد نيمروزه را از دو ماه قبل با من هماهنگ کرده بود. طبق توافق عمل کرد. نه پيچاند، نه حذف کرد، نه حرف خود را تغيير داد، نه بدگويي کرد، نه بدقولي کرد. در صورت و سيرتش، صدق و انسانيت موج ميزد. او ميگفت: در اين جامعه، به ندرت افراد دروغ ميگويند چون به دوستي و مسائل زندگي، دراز مدت نگاه ميکنند. همکاري خود را با او ادامه خواهم داد.
© تمامی حقوق این سایت برای دانشگاه ایلام محفوظ است