سخن گفتن از شخصيتى که داراى عظمتى ويژه و پرورشى نمونه و حضورى همه جانبه در تمام جهات انسانيت است، عشق و عجز را به همراه خودميآورد. زنان مطرح در قرآن، هريک شاخصهاى ويژهاى داشتهاند و فاطمه، خود به تنهايى همه آن شاخصها را با خود به همراه دارد. فاطمه، بانويى است چون مريم، پاک و مطهر ـ داراى ارتقاى روحى و معنوي؛ چون بلقيس، با علم و درايت؛ چون زنان معاصر با حضرت موسي، حاضر در تمام لحظات حساس و سرنوشتساز؛ چون هاجر، صبور و با استقامت. فاطمه، نه تنها، تمامى اينها را در خود، جمع داشت، بلکه خود، حقيقت حُسن و تجسم عينى آن بود و از اين بالاتر، او بهترين اهل زمين بود. و از اين نيز فراتر، او محور هستى و انگيزه خلقت عالم، اعم از آسمان و زمين و جن بود: يا أحمد! لولاک لما خلقت الافلاک، لولا على لما خلقتک، لولا فاطمه لما خلقتکما.1 سخن گفتن از فاطمه، فراتر از انديشه بشرى است، لذا بايد شناخت او را در کلمات خدا و رسولش يافت. اگر معانى در قالب آن الفاظ بيان ميشود، به منزله تنزيل حقيقت بلند پايه اوست. از اينرو به بررسى آيات نازل شده در حق معرفتش ( 148 ) ميپردازيم. اما قبل از ورود به بحث، نکاتى را يادآور ميشويم. 1. چون هدف، نشان دادن شمهاى از شخصيت فاطمه(س) در کلام وحى است از پرداختن به مباحث جزئى و فنى ادبي، تفسيرى و فقهي، خوددارى کرده و به حداقل در اين زمينه اکتفا ميکنيم. 2. دلالت همه آيات مورد بحث يکسان نيست. بر برخى از آيات، گذشته از ظاهر کلام، روايات متواتر از طريق شيعى و سنّى دلالت دارد. و برخى ديگر علاوه برمعنا وتفسير ظاهرى به حکم تفسير باطني، برآن حضرت منطبق است و برخى از آيات از قبيل بيان يکى از مصاديق آيه و از باب تطبيق است نه تفسير. 3. برخى آيات، تنها به شخصيت حضرت زهرا(س) دلالت دارد و بعضى ناظر به مقام و منزلت اهلبيت رسول خداست که حضرتش يکى از آنهاست. آياتى که دلالت برفاطمه(س) دارند ـ مطابق شاخصهايى که ذکر کردهايم ـ برطبق احاديث و اعتقادات شيعه بسيارند. از جمله:آيه 6 از سوره فاتحه؛ 21 و37 از سوره بقره؛ 61، 101، 103، 137، 195از سوره آلعمران؛ 69 از سوره نساء؛ 119 از سوره توبه؛ 24 از سوره ابراهيم؛ 26 و 57 از سوره اسراء، 111 از سوره مؤمنون؛ 87 از سوره انعام؛ 35 از سوره نور؛ 115و 132 از سوره طه؛ 54 و 74 از سوره فرقان؛ 333 و 57 از سوره احزاب؛ 23 از سوره شوري؛ 11 از سوره محمد؛ 17 از سوره ذاريات؛ 21 از سوره طور؛ 19 و 20 از سوره الرحمن؛ 8 از سوره حشر؛ 1 از سوره قدر، 38 و 39 از سوره مدثر؛ 3 تا 7 از سوره ليل؛ 9 از سوره مزمّل؛ 102 از سوره انبياء؛ و 1 تا 3 سوره کوثر. در اين مقاله به بررسى چند نمونه از اين آيات با در نظر گرفتن نکاتى که قبلاً ذکر شد، ميپردازيم: 1. سوره کوثر إنّا أعطيناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر در شأن نزول اين سوره گفته شده: زمانى که رسول(ص) دو تن از فرزندان خود به نامهاى عبداللّه و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، براى تضعيف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند،2 که در لغت عرب به «مقطوع ( 149 ) النسل» اطلاق ميشود.3 کوثر از ريشه کثرت است و برچيزى اطلاق ميشود که شأنيت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خير فراوان است.4 البته آن خير کثيرى که پيامبر در نتيجه اعطاى خداوند؛ مالک آن شده است، در آيه اول مشخص نشده و شايد بدين لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقييد آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد. براى کلمه (کوثر) در اين سوره، معانى متعدد مطرح شده است، علامه طباطبايى در الميزان با توجه به معناى آخرين آيه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفى کرده، مناسبترين معنا را «کثرت» ذريه پيامبر اکرم (ص) ذکر ميکند.5 اگر خير کثير هم مراد باشد، يقيناً يکى از مصاديق آن، فراوانى نسل آن حضرت است. کوثر، صيغه مبالغه است. يعنى اى پيامبر، به تو، دخترى داديم که مجسمه خير است، استوانه برکت و اسطوره بالندگى است، به تو دخترى داديم که اگر همه فضايل و سجاياى انسانى را مجسم کنند، زهرا ميشود. اى پيامبر، به شکرانه اين نعمتى که به هيچکس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبير، دستهايت را بلند کن که اين يک حالت خضوع است براى بنده و جلالتى است برا ى خدا! امام فخررازى در ذيل آيه مينويسد: کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صديقه طاهره، فاطمه زهرا(س) است. آنگاه خودش ميگويد: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون عليبنالحسين و محمدبنعلى باقرالعلوم و صادق المصدق، ميوه و ثمره دارد.6 آرى فاطمه، چگونه خير کثير نباشد که از اين نهر کوثر، صدها و بلکه هزاران جوى زلال و روشن، منشعب است. حسن ختام اين بخش،آن که نزول چنين سورهاى و چنين تعبير بلندى (کوثر) درباره فاطمه در عهد جاهليت عربى که «زن» نه تنها از کمترين حقوق انسانى برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مايه ننگ و سرافکندگى بود و دختران، زنده بگور ميشدند، نشانگر جايگاه ارزشمند زن در مکتب حيات بخش اسلام است. موجودى که ميتواند منشأ اين مقدار خير و برکت در تاريخ بشريت باشد. موجودى که بنده برگزيده خدا و ( 150 ) اشرف مخلوقات عالم، بايد به شکرانه برخوردارى از آن، در برابر پروردگارش، سربرخاک بسايد. در کدامين مکتب ميتوان چنين قرب و منزلتى براى زن يافت؟7 2. آيه تطهير إنّما يريد اللّه ليذهب عنکم الرجس أهل البيت ويطهّرکم تطهيرا (احزاب،33/33) اين آيه به گفته بيشتر محدثان اهل سنّت و تمام علماى شيعه، در خصوص اهل کساء، نازل شده است. چنانچه در صحيح مسلم و ترمذى و تفسير کشّاف و طبرى و درالمنثور، مستدرک حاکم، منتخب کنزالعمال و کتابهاى ديگر از عايشه و ام سلمه و انسبنمالک و ابوسعيدخدرى و ديگران با مختصر اختلافى روايت کردهاند که چون آيه تطهير نازل شد، رسول خدا (ص)، فاطمه (س) و على (ع) و حسن و حسين (ع) را خواندند و کساى خود را بر روى آنها انداختند و فرمودند: «اللهم إنّ هؤلاء أهل بيتي، فاذهب عنهم الرّجس وطهّرهم تطهيرا». در انتهاى سوره واقعه،ميفرمايد: إنّه لقرآن کريم، فى کتاب مکنون، لايمسّه إلاّ المطهّرون؛ هيچکس به قرآن، مسّ وجودى پيدا نميکند مگر مطهرون. با توجه به اين آيه، تنها اهل بيت، مسّ وجودى کتاب مکنون را دارند و اين هم فضيلتى بزرگ براى حضرت زهرا (س) است. با توجه به اينکه منظور از اراده حق تعالي، در اين آيه، اراده تکوينى است نه تشريعى و با توجه به احاديثى که معناى «رجس» را پاکى از گناه و آلودگى ميداند ـ نه پاکى ازنجاسات ظاهرى ـ اين آيه شريفه، بزرگترين دليل بر عصمت فاطمه زهرا (س) از هرگونه گناه و آلودگى است، بلکه ميتوان گفت: از بعضى جهات مقام صديقه طاهره، از بسيارى از انبيا وائمه (ع) نيز برتر است. چنانچه اين مطلب، از سخنان تاريخى امام حسين (ع) در شب عاشورا در پاسخ به بيتابى خواهرش زينب، مشاهده ميشود. امام على (ع) با استناد به آيه تطهير، عصمت و طهارت زهراى مرضيه را يادآورى ميکنند . وقتى خليفه اول با حضرت زهرا (س)، به منازعه برخاست و فدک را که در اختيار آن حضرت بود، مصادره کرد و دعوى آن حضرت را نشنيد و شاهدانش را قبول نکرد، امام على (ع) خطاب به وى گفت: ( 151 ) اگر کسى ادعا کند که {نعوذا بالله} فاطمه زهرا مرتکب منکر شده است و براى ادعاى خود، شاهدانى هم بياورد و تو او را تصديق کني، کتاب خدا را تکذيب کردهاى زيرا آيه تطهير، شهادت خدا بر طهارت زهرا (س) است. آن بانوى بزرگ حد وسط و محور ارتباط اهل کساء بود.«هم اهل بيت النبوه ومعدن الرساله، هم فاطمه وأبوها وبعلها وبنوها» آنان اهل بيت نبوت و معدن رسالت هستند: فاطمه، پدر فاطمه، همسر فاطمه و پسران فاطمه. محور اصلى ارتباط اهل بيت با رسول خدا، يک زن است، زنى که ذريهاى پاک از او، زاده ميشود و اوست که تنها حلقه اتصال اين فرزندان با رسول خداست.8 اگر به اين نکته دقت کنيم که گوينده اين کلام، اللّه، ذات مستجمع صفات جماليه و جلاليه است، خدايى که پروردگار عالم وجود است و ارادهاش مساوى با تحقق و وقوع ميباشد، حقيقت اين تکريم را بهتر، احساس خواهيم کرد. 3. آيه (ليله القدر) إنّا أنزلناه فى ليله القدر اين آيه از جمله آياتى است که علاوه بر معنا و تفسير ظاهري، به حکم تفسير باطنى برآن حضرت منطبق است. در تفسير فرات کوفى با ذکر سند از امام صادق(ع) نقل شده است، که حضرت در تفسير «إنّا أنزلناه فى ليله القدر» فرمودند: «ليله» فاطمه و«القدر»، اللّه است. سپس افزودند: «فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد أدرک ليلهالقدر وإنّما سمّيت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها؛ پس هر کسى که فاطمه را به درستى و «کما هو حقه» بشناسد، ليله القدر را درک کرده است و فاطمه به اين نام، نامگذارى شده، به خاطر آنکه مردم از شناخت او عاجزند. به راستى چرا فاطمه(س) ليله القدر نباشد و حال آنکه يازده قرآن ناطق در اين «ليله» نازل شده است. فاطمه، ليله القدر است زيرا که: 1. در ميان همه شبها، آنچه بينظير و مطلوب است، شب قدر است. در ميان همه زنها نيز آنکه بينظير و مطلوب است، فاطمه است. ( 152 ) 2. از آن حضرت، تعبير «ليل» شده است. زيرا همان گونه که شب همه چيز را در برميگيرد، ظلم و ستم بنياميه آن حضرت را در برگرفت. 3. فاطمه، شب وليل است زيرا شب، بيانگر پوشيدگى و مستورى و حجاب و عفت و حياء است. 4. ويژگى شب قدر، توبه و نزديکى به خدا و اطاعت و بندگى و حفظ احکام است. ويژگى فاطمه(س) و را ه و روش و سيره آن حضرت نيز، قرب به خدا و اطاعت و بندگى او و حفظ ارزشهاى الهى است. 5. مهمترين و ممتازترين عمل در شب قدر، علم و پرداختن به آن است. درميان صفات و ويژگيهاى فاطمه، نيز علم و معرفت و آگاهى آن حضرت به خدا، دين خدا، تکاليف، وظايف و ارزشهاى انساني، از همه مهمتر و بزرگتر است. ارزش ساير اعمال آن حضرت به همين آگاهى و شناخت و علم اوست و اين از بزرگترين درسها و تعاليم براى همه، بخصوص براى زنان است. 6. شب قدر از هزار ماه، بهتر است و يک لحظه و يک روز زندگى و سيره حضرت زهرا(س)، از هزاران ماه و سال زندگى که در آنها خبرى از آن راه و روش و الگو نباشد، بهتر است. 7. شب قدر، ظرف و جايگاه قرآن است.جايگاه حضرت زهرا و گفتار و کردار و زندگى آن حضرت هم درتفسير عملى قرآن و تجسم و تبلور آيات آن است. همانگونه که انسان در شب قدر به قرآن، نزديکتر شده، و آن را بر سر مى نهد، با نزديک شدن به حضرت زهرا(س) نيز انسان به قرآن نزديک شده و آن را نصب العين خود قرار ميدهد. 8. شب قدر همان ليله مبارکه يعنى شب نزول برکت و ارزشها است و چشمهاى است که اين فضايل و سعادتها از آن جوشيده و نازل مى شود. فاطمه نيز محل نزول و صدور اين اصالتها و ارزشها و مکارم است. 9. شب قدر، تجمع ملائکه اللّه است و بهره از عالم ملکوت، افزونتر خواهد بود. آن کس هم که بيشتر با فاطمه، نزديکتر شده و از آن حضرت بهره ببرد از خوى و خصلت ملائکه، حظ فزونترى برده و به عالم فرشتگان و تجرّد و تقدّس، نزديکتر ميگردد بلکه از آنها نيز، برتر ميرود. 10. ممکن است سالها بگذرد و کسى از شب قدر، جز ظاهري، بيش درک نکند، ( 153 ) اما اگر از حقيقت آن، ذرهاى درک نمايد، چنان آگاهى و تنبه بيدارى به او ميبخشد که مسير زندگيش عوض ميشود و سخت به خدا نزديک ميگردد. فاطمه، نيز چنين است.يعنى ممکن است فرد يا جامعهاى سالها به ليلهالقدر برسد و فاطمه(س) را از خود بداند؛ اما حقيقت او را درک نکند و جز ظاهرى از آن نفهمد، اما با درک زندگى و ابعاد گوناگون حيات واقعى فاطمه، جرقهاى در دل آنان بدرخشد و مسير سرنوشت آنان را عوض نمايد. از اين گذشته زمان غسل و کفن و دفن، بنابر وصيت حضرتش نيز در دل شب متناسب با ليله القدر است و قرنها است که قبر مجهول و ناپيداى او نيز حاکى از تناسب وجود مقدسش با ليله القدر دارد. و «الليله هى فاطمه والقدر هو اللّه»: فاطمه، اضافه تشريفى به خدا دارد از حيث: 1. آنکه پس از پدر بزرگوار و شوهر گرانقدرش، بيش از تمام پيامبران مرسل و غير مرسل، ايمان به خدا داشته و در عالم انوار و اشباح و ارواح، خدا را تسبيح و تمجيد و تقديس و تحليل کرده و سپاسگزار بوده است. نور مقدس او چندين هزار سال پيش از آفرينش آسمان و زمين آفريده شده است. 2. آنکه فاطمه زهرا، افضل تمام انبيا ومرسلين وملائکه و مقربين است و همه آنها نيازمند به شفاعت زهرا(س) طبق اخبار و احاديث مستفيضه صادره از مصادر وحى و تنزيل ميباشند. 3. آن که ملائکه حتى جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل و عزائيل هم بياذن بر او داخل نميشوند. و از اطاعت او بيرون نبودند و خداوند عزّوجلّ، عهد ولايت او را از آنها گرفته است. 4. زهراى مرضيه، علت وجود ائمه يازدهگانه، اوصياى رسول خدا (ص) ميباشد و ذريه پيامبر تا قيامت از نسل او هستند. ارباب معرفت نيز در بعضى از تفاسير، روايت امام صادق (ع) را نقل کرده و آن را پذيرفتهاند و براساس مبانى عرفان اسلامى «ليله مبارکه» را انسان کامل، تفسير کردهاند. انسان کامل در اين مکتب جايگاه محورى دارد. از نظر روايات مسلّم است که جبرئيل امين به فاطمه(س) نازل ميشده9، در حالى که جبرئيل امين، حتى برائمه(ع) نيز نازل نميشد. مصحف فاطمه، محصول شرفيابى فرشته وحى الهى بر حضرت زهراست که از افتخارات تشيع، شمرده ميشود. ( 154 ) امام صادق(ع) در ضمن مصحف فاطمه ميفرمايد: «فيه علم القرآن کما انزل»؛ علم قرآن همانطور که نازل شده در مصحف فاطمه(س) موجود است. لذا آگاهى از قرآن و اسرار آن مربوط به حضرت زهرا و ساير معصومان ميباشد، چون قرآن در خانه آنها نازل شده است، آنها هستند که در سايه آشنايى با اين منبع لايزال الهى توانايى شناخت و درک حقايق و معارف و دانشهاى گوناگون را پيدا کردهاند. در بعضى روايات آمده که مصحف فاطمه، سه برابر قرآن است. شايد تأويل و تفسير قرآن مجيد باشد زيرا ما معتقديم که علم قرآن طبق فرمايش خود قرآن، در نزد صاحبان اين علم است که آنها هم، همان ائمه طاهرين هستند که فاطمه(س) نيز جزو آنهاست. اما در اينجا مطلب بالاتر است زيرا مصحف با اين خصوصيات، فقط، برفاطمه(س) قرائت شدهاست. 4. آيه مباهله فمن حاجّک فيه من بعدما جائک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا وأبنائکم ونسائنا ونسائکم وأنفسنا وأنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه اللّه على الکاذبين. (آل عمران،3/61) با کسانى که با تو در امر نبوت مجادله ميکنند، بگو بياييد پسران و زنان و نفوس خويش را بخوانيم وتضرع کنيم. آنگاه لعنت خدا بر دروغ گويان. طبق احاديث متواتر و مشهور ميان شيعه و سنى که قريب به اجماع و اتفاق است در روز مباهله، مسيحيان نجران، پيامبر را مشاهده کردند در حالى که حسنين و فاطمه وعلي(ع)، همراه او بودند و به سوى مکان مورد نظر ميآمدند. در اين آيه، نسائنا، منحصر به حضرت فاطمه(س) شده است. با اينکه زنان و همسران پيامبر در حجرههاى آن حضرت بودهاند و زنان بزرگ ديگرى مانند: صفيه و ام هانى و ديگران، وجود داشتند، هيچکدام به اين مباهله دعوت نشدند. زيرا مباهله (ابتهال و نفرين کردن) با نصاراى نجران يک کار عادى نيست و تنها افراد معصوم، صلاحيت آن را دارند. صحنه مباهله، از لحظات حساس تاريخ اسلام است و حضور در اين صحنه، ايمان و اعتقاد خاصى را ميطلبد. پيامبر(ص) براى حضور در اين صحنه از ميان زنان، تنها، فاطمه را انتخاب ميکند؛ ( 155 ) يا از آن روى که فاطمه به منزله امتى از زنان است، درست همان گونه که ابراهيم خود به تنهايى يک امت بود.يا، اينکه او، محبوبترين افراد، در نزد پيامبر بود. و يا چون درميان زنان مسلمان، تنها فاطمه بودکه مصداق زنى بود با يقينى تام که ميتوانست قدم در اين صحنه بگذارد. اما حق اين است که فاطمه هم يک امت بود، هم محبوبترين زنان در نزد رسول خدا(ص) و هم تنها زنى بودکه ميتوانست تکميل کننده گروهى باشد که به حقيقت و بر حق بودن مسلمانان، يقينى کامل دارند و نيز محور اصلى اتصال آن گروه به رسول خدا(ص) باشد. زيرا آنان شوهر و فرزندان او بودند. اينکه پيامبر، فاطمه را در اين درگيرى اجتماعى ـ اعتقادي، احضار ميکند و او را در چنين مخاطرهاى قرار ميدهد (خود) نمونهاى بارز و سرمشقى عينى است، براى تمام زنان عفيفى که داراى اعتقادات حقند و پيرو صادق راه اويند، بر اينکه شجاعانه در چنين صحنههايى حاضر شوند. و نيز اين نمايش به منزله دليل عينى و ملموس است بر جايگاه والاى زهراى مرضيه، نزد پيامبر خدا و عدم برابرى هيچ زنى با او درمقام و رتبه خاصى که دارا بود. 5. آيه مودت ذلک الّذى يبشّر اللّه عباده الّذين ءامنوا وعملوا الصّالحات قل لا أسألکم عليه أجراً الاّ المودّه فى القربى ومن يقترف حسنه نزد له فيها حسناً إنّ اللّه غفور شکور. أم يقولون افترى على اللّه کذباً.(شوري،42/23و24) اين همان است که خداوند به بندگانش که ايمان آوردهاند و کارهاى شايسته کردهاند؛ مژده ميدهد، بگو براى آن کار از شما مزدى نميطلبم مگر دوستدارى در حق اهل بيتم و هر کس کار نيکى کند در آن برايش جزاى نيک بيفزاييم چرا که خداوند آمرزنده قدردان است. يا ميگويند پيامبر خدا دروغ بسته است…. ابن عباس درباره شأن نزول آيات فوق که به آيات مودت، شهرت يافته، گويد: چون اسلام پس از هجرت پيامبر به مدينه، استحکام يافت، انصار گفتند: نزد پيامبر برويم و بگوييم در گرفتاريهايى که پيش ميآيد، اموال ما در اختيار تو است و ميتوانى در جهت پيشبرد دين از آنها استفاده کنى. آيه شريفه، نازل شده و پيامبر آن را در پاسخ آنان، تلاوت فرمود. منافقان مانند هميشه که در صدد تضعيف رسول خدا(ص) بودند اظهار داشتند: او در همان مجلس ( 156 ) اين سخن را ساخت تا ما را پس از خود، نزد خويشانش ذليل و خوار، گرداند. آنگاه آيه دوم نازل شد که آيا بر خداوند دروغ و افتراء ميزنيد؟10 از نظر ادبى تفاوتى بين اينکه استثنا در آيه (إلا المودّه فى القربى) متصل باشد يا منقطع، وجود ندارد11 اگر استثنا متصل باشد بدين معناست که:« من پاداشى از شما نميخواهم جز دوستى اهل بيتم.» و اگر منقطع باشد12، بدين معناست که «دوستى اهل بيت پيامبر، اجرى براى پيامبر نيست. چرا که بهره اين دوستي، نصيب مسلمانان و دوستداران اهل بيت آن حضرت است و بدين وسيله چنين خواستهاى از سوى رسول خدا(ص) در راستاى دعوت مردم به دين است.»13 بايد ديد اين چه مودتى است که هم سنگ، هم کفه و هم وزن اجر رسالت است. مودت گروهى که بر سر سلسله آنان زهراى مرضيه، محبوبه امت، است. همان بانويى که پيامبر دربارهاش فرمود: يا حسن و يا حسين انتما کفتا الميزان، فاطمه لسانه و لاتعدل الکفتان إلاّ باللسان، ولا يقوم اللسان إلاّ على الکفتين.14 اى حسن و حسين شما دو کفه ترازويى هستيد که فاطمه، شاهين آن است و کفه ترازو در حال تعادل قرار نميگيرد مگر به وسيله شاهين آن و شاهين، استوار نميشود مگر بر دو کفه ترازو و… در اين کلام، زهرا، تنظيم کننده و برقرار کننده تعادل در اين کانون معرفى ميشود. 6. آيات ابرار إنّ الأبرار يشربون من کأس کان مزاجها کافوراً. عيناًيشرب بها عباد اللّه يفجّرونها تفجيرا. يوفون بالنذر ويخافون يوماً کان شرّه مستطيراً. ويطعمون الطعام على حبّه مسکيناً ويتيماً وأسيراً. إنّما نطعمکم لوجه اللّه لا نريد منکم جزاء ولا شکوراً. إنّا نخاف من ربّنا يوماً عبوساً قمطريراً. (انسان،76/5 ـ10) ابرار در آخرت از جامهاى بزرگ لبريز بهشت که چون کافور، سرد و دلپذير است، ميآشامند و آن کافورها، خوشبوى و شيرين است. اين آب، آميخته است به آب چشمهاى که براى بندگان خاص خود خلق شده و هر کجا بخواهند، آن کاسهها حاضر است و در قصرها مهيا است. اين آب گوارا مثل اين است که در عمارات و ابنيه بهشت، ( 157 ) هميشه جريان دارد و در اختيار بندههاى وفادار خداست. اينان به نذر خود وفا کرده و اطاعت خدا کرده و از روزى که محنت آن، آشکار است، ميترسند. اينان در راه خدا به مسکين و يتيم و اسير، اطعام ميکنند و به زبان حال ميگويند: ما براى خدا، اطعام کرديم، و از شما جزا و تشکرى نميخواهيم. ما از پروردگارمان در روزى که چهره برافروخته و در هم کشيده است، ميترسيم. از مسلمات فريقين است که اين آيه در مورد حضرت زهرا(س) و شوهر و دو فرزندش نازل شده است. به اتفاق مفسّران، آيات اين سوره در مدينه در هنگام کسالت حسنين(ع) نازل شد که درباره نذر فاطمه(س) و علي(ع) براى سلامتى حسنين(ع) بود. علامه اميني، در الغدير، نام سى و چهارتن از کسانى که شأن نزول اين سوره را داستان مذکور، دانستهاند، ذکر کردهاست.15 در اين مختصر، مجال پرداختن به دقايق تفسيرى و جزئيات آنچه در اين سوره آمده، نيست و تنها به ذکر اين نکته لطيف ازسوى آلوسي، مفسّر اهلسنت، اکتفا ميشود که: در اين سوره، سخنى از «حورالعين» که در سورههاى ديگر از آن به عنوان يکى از نعمتهاى بهشتى ياد شده، به ميان نيامده است و چه بسا اين ناگفتن، به حرمت نور چشم رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه زهرا (س) باشد که سوره در فضيلت او وخانوادهاش و نعمتهايى که در بهشت از آن بهرهمند خواهد شده، نازل شده است.16 7. آيه التقاء بحرين اين آيه از جمله آياتى است که علاوه بر معنا و تفسير ظاهري، به حکم تفسير باطنى بر آن حضرت منطبق است: مرج البحرين يلتقيان. بينهما برزخ لايبغيان. يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان. (الرحمن، 55/19ـ22) غالب مفسّران و محدثان و مورخان فريقين، معتقدند که شأن نزول اين آيات درباره تلاقى بحر نبوت و ولايت و درباره حضرت فاطمه(س) و علي(ع) است. علامه بحراني، دوازده روايت که بعضى از آنها از طريق اهل سنت نقل شده، ( 158 ) ذکر ميکند که مراد از «بحرين» على و فاطمه هستند که هيچ گاه بر يگديگر، بغى و سرکشى نميکنند.17 در تفسيرى از ابن عباس نقل شده که: برزخ ميان آن دو، مهر و محبتى است که از بين رفتنى نيست و همين مهر و محبت، مانع سرکشى هر کدام، نسبت به ديگرى است. دربار الهي، بر اساس نبوت و ولايت مطلقه، با بندگانش، تماس حاصل کرده و مشعل هدايت برافروخته است و اين سلسله که فرد اتم و اکمل آنها، حضرت رسول و خاندان عترتند، دربار روحانيت ربوبى را تشکيل داده و واسطه فيوضات غيبى هستند. همان طور که عالم طبع از ترکيب و تجزيه و تحليل عناصر و مواليد، دائماً در ايجاد وجود است، در عالم انسانيت و معنويت نيز اين ارتباط در بين ارواح مجرده که در ابدان مختلفه بروز و ظهور ميکنند، تجلى کرده، از آن تلاقيها، عناصرى ممتاز به دست ميآورد، از آن جمله، تلاقى اقيانوس محيط نبوت با درياى عميق ولايت است که به وسيله مهد عصمت و طهارت، تلاقى کرده و از آن گوهرهايى گرانبها که براى هميشه مورد استفاده بشر ميباشد به وجود آمده است. چنانچه در ابتداى اين مقاله گفتيم آياتى که در قرآن کريم، پيرامون وجود پنج تن و فاطمه زهرا(س) است، بسيار ميباشد که ما در اين مقال تنها به ذکر چند نمونه از آيات، پرداخته و بررسى کاملتر را به علاقمندانش واگذار ميکنيم