خبرگزاري فارس: ما يقين داريم که در کارزاري بين اسلام و معارف اسلامي و بيداري اسلامي از يک سو، و طمع ورزيهاي استکباري سياستهاي شياطين عالم و در رأس آنها شيطان بزرگ يعني دولت امريکا از يک طرف ديگرامروز راه افتاده است،پيروزي با ماست؛پيروزي با طرف حق است.
از نظر حضرت آيتالله خامنهاي مبارزه ملت ايران با سياستهاي سلطهطلبانه آمريکا از سابقهاي تاريخي برخوردار است.اين مقابله از کودتاي 28 مرداد سال 1332 آغاز شد و در 16 آذر همان سال با سرکوب حرکت ضدآمريکايي دانشجويان ادامه يافت.متن زير مروري است بر ديدگاهها و مواضع حضرت آيتالله خامنهاي درباره تقابل ملت ايران و دولت آمريکا.
آيا تقابل ملت ايران با دولت آمريکا صرفا به پس از انقلاب اسلامي برميگردد؟
مبارزه از قبل از سال 43 شروع شد؛ يعني از سال 32 با کودتاي 28 مرداد که به وسيله آمريکاييها در ايران انجام گرفت و حکومت دکتر مصدق را سرنگون کردند. مأموران آمريکايي رسماً آمدند ايران، با چمدانهاي پر از دلار، الواط و اوباش و اراذل و بعضي از سياستمداران خودفروخته را تطميع کردند و کودتاي 28 مرداد سال 32 را در اينجا راه انداختند و حکومت مصدق را سرنگون کردند.
جالب اين است که بدانيد حکومت مصدق که به وسيلهي آمريکائيها سرنگون شد، هيچگونه خصومتي با آمريکائيها نداشت. او در مقابلهي با انگليسيها ايستاده بود و به آمريکائيها اعتماد کرده بود؛ اميدوار بود که آمريکائيها به او کمک کنند؛ با آنها روابط دوستانهاي داشت، به آنها اظهار علاقه ميکرد، شايد اظهار کوچکي ميکرد. با اين دولت، آمريکائيها اين کار را کردند. اينجور نبود که دولتي که در تهران سر کار است، يک دولت ضد آمريکائي باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استکباري اقتضاء کرد، آمريکائيها با انگليسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اينجا و کار خود را کردند.
تقريباً ده سال از اين قضيه گذشت، حادثهي قيام مردم در پانزده خرداد و انقلاب اسلامي و مبارزات اسلامي و نهضت اسلامي پيش آمد. يعني اينها ده سال فشار آوردند، کتک زدند، زندان کردند، اعدام کردند، هر کار خواستند در اين کشور کردند؛ بالاخره يک انفجاري در ده سال بعد از اين قضيه در خرداد 42 اتفاق افتاد.
اينجا هم طرف قضيه گرچه حکومت ظالم طاغوت و حکومت پهلوي بود، اما آمريکائيها پشت سر اين حکومت قرار داشتند؛آنها بودند که آن را تقويت ميکردند و به وسيلهي او بر همهي امور کشور ما مسلط شده بودند. اين مبارزه ادامه پيدا کرد تا سال 43؛ آمريکائيها ناگزير شدند مستقيماً داخل مسائل بشوند. امام بزرگوار را در سال 43 تبعيد کردند. اينجا هم به حسب ظاهر، آنها توانستند حرف خودشان را پيش ببرند و به خيال خودشان ملت ايران را مغلوب کنند؛ اما ملت ايران مغلوب نشد.
بعد از سال 43 که حکومت مطلقهي محمدرضا پهلوي به پشتيباني آمريکائيها در کشور هزاران فاجعه آفريد و آمريکائيها هم هرچه توانستند، به غارت و چپاول و توسعهطلبي و تجاوز در ايران ادامه دادند؛ دهها هزار مستشارشان در ايران بردند، خوردند، پول گرفتند، شکنجه تعليم دادند، هزاران جنايت در ايران کردند، بالاخره در سال 56 و دنبالهاش سال 57 اين حرکت عظيم ملت ايران به رهبري امام بزرگوار شروع شد.
اين دفعه، اين مبارزه ديگر مبارزهاي نبود که اميد پيروزي براي دشمن وجود داشته باشد. ملت ايستاد، مقاومت کرد، فداکاري کرد؛ مردانش، زنانش، حتّي دانشآموزانش در خيابانها کشته شدند؛ اما سرانجام در سال 1357 ملت ايران پيروز شد. يعني در اين مبارزهي طولاني از سال 32 تا سال 57 - در طول مدت بيست و پنج سال مبارزه - بالاخره آن که پيروز ميدان شد، ملت ايران بود.بيانات در ديدار دانشآموزان و دانشجويان 10 /08 / 1391
16 آذر در تاريخ ما با چه ويژگيهايي بايد شناخته شود؟
جنبش دانشجوئي خصلت و خاصيتش در کشور ما لااقل اينجور است - شايد در خيلي از کشورهاي ديگر هم باشد - که ضد استکباري، ضد سلطه، ضد ديکتاتوري و طرفدار عدالت است. شروع اين حرکت يا مقطع شناخته شدهي اين حرکت، همين 16 آذر است.جالب است توجه کنيد که 16 آذر در سال 32 که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلطيدند، تقريباً چهار ماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاده؛ يعني بعد از کودتاي 28 مرداد و آن اختناق عجيب - سرکوب عجيب همهي نيروها و سکوت همه - ناگهان به وسيلهي دانشجويان در دانشگاه تهران يک انفجار در فضا و در محيط به وجود ميآيد.
چرا؟ چون نيک سون که آن وقت معاون رئيس جمهور آمريکا بود، آمد ايران. به عنوان اعتراض به آمريکا، به عنوان اعتراض به نيکسون که عامل کودتاي 28 مرداد بودند، اين دانشجوها در محيط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات ميکنند، که البته با سرکوب مواجه ميشوند و سه نفرشان هم کشته ميشوند. حالا 16 آذر در همهي سالها، با اين مختصات بايد شناخته شود. 16 آذر مال دانشجوي ضد نيکسون است، دانشجوي ضد آمريکاست، دانشجوي ضد سلطه است.ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت 24 /09 /1387
مصاديق دشمني دولت آمريکا عليه ملت ما چه بوده است؟
کمک به حرکتهاي تروريستي
دولت آمريکا از اول با اين انقلاب با روي عبوس و چهرهي ترش و با لحن مخالفت روبهرو شد. البته آنها با محاسبات خودشان حق هم داشتند. ايران قبل از انقلاب در مشت آمريکا بود؛ منابع حياتياش در اختيار آمريکا، مراکز تصميمگيري سياسياش در اختيار آمريکا، عزل و نصب مراکز حساس در اختيار آمريکا؛ مرتعي بود براي چراي آمريکائيان و نظاميان آمريکائي و غير آنها. خوب، اين از دستشان گرفته شد.
مي توانستند مخالفت خود را اينجور خصمانه ابراز نکنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمريکا - چه رؤساي جمهور جمهوريخواهشان، چه رؤساي جمهور دمکراتشان - با نظام جمهوري اسلامي بدرفتاري کرد؛ اين چيزي نيست که بر کسي پوشيده باشد. اولين کاري که از طرف امريکائيها انجام گرفت، تحريک مخالفين پراکندهي جمهوري اسلامي و کمک به حرکتهاي تجزيهطلب و تروريستي در کشور بود؛ از اول اين کار را شروع کردند. در هر نقطهاي از نقاط کشور که حرکتهاي تجزيهطلب در آنجا زمينهاي داشت، انگشت آمريکائيها را ما ديديم؛ گاهي پول آنها را، و حتي در مواردي عناصر آمريکائي را ما در آنجا ديديم؛ اين براي مردم ما خسارت زيادي داشت. متأسفانه اين کار هنوز هم ادامه دارد.
تصرف دارائيهاي ايران
بعد تصرف و حبس دارائيها و اجناس ايران. رژيم گذشته پول بيحسابي را در اختيار آمريکائيها گذاشته بود، براي اينکه از آنها هواپيما بگيرد، بالگرد بگيرد، سلاح بگيرد. بعضي از اين وسائل، آنجا تهيه هم شده وقتي انقلاب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را که ميلياردها دلار بود، ندادند؛ و عجيبتر اينکه اين وسائل را در يک انباري جمع کرده بودند، نگه داشته بودند، انبارداري براي خودشان قائل شدند، خود را طلبکار کردند و از حساب قرارداد الجزائر انبارداري برداشتند! مالي را از يک ملت غصب کنند، پيش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انباردارياش را هم بگيرند! اين رفتاري بوده که از آن روز شروع شده، الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ايران آنجاست.
چراغ سبز به صدام و کمک به او در جنگ با ايران
به صدام چراغ سبز دادند؛ اين يک اقدام ديگر دولت آمريکا بود براي حملهي به ايران. صدام اگر چراغ سبز آمريکا را نمي گرفت، بعيد بود به مرزهاي ما حمله کند. هشت سال جنگ را بر کشور ما تحميل کردند؛ قريب سيصد هزار جوانهاي ما، مردم ما در اين جنگ به شهادت رسيدند. در طول اين هشت سال - بخصوص در سالهاي آخر - هميشه آمريکائيها پشت سر صدام بودند و به او کمک ميکردند - کمک مالي، کمک تسليحاتي، کمک کارشناسي سياسي - خبرهاي ماهوارهاي ميدادند و امکانات خبررساني داشتند. تحرک نيروهاي ما را در جبهه در ماهوارههايشان ثبت ميکردند، بعد آن را همان شبانه براي قرارگاههاي صدام مي فرستادند که از آنها عليه جوانهاي ما و نيروهاي ما استفاده کند. در مقابل جنايات صدام چشمهايشان را بستند.
شليک به هواپيماي مسافربري ما
بعد در آخر جنگ، هواپيماي مسافربري ما را در آسمان خليج فارس افسر آمريکائي با موشکي که از ناو جنگي شليک کرد، ساقط کرد. قريب سيصد نفر مسافر در اين هواپيما بودند، که همهشان کشته شدند. بعد به جاي اينکه آن افسر توبيخ شود، رئيس جمهور وقت آمريکا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اينها را فراموش کند؟ ميتواند فراموش کند؟
اهانت به ملت ايران
از تروريستهاي جنايتکاري که در داخل کشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد را کشتند، علماي بزرگ تا بچههاي خردسال را ترور کردند و کشتند، حمايت کردند؛ به اينها اجازه دادند که در کشورشان فعاليت کنند؛ دائما عليه کشورمان تبليغات خصمانه کردند. رؤساي جمهور آمريکا در طول اين سالها - بخصوص در دورهي هشت سالهي رئيس جمهور زائلشدهي قبلي - هر وقت عليه ملت ايران، عليه کشور ما، عليه مسئولين ما، عليه نظام جمهوري اسلامي صحبتي کردند و حرف مهمل و چرندي گفتند، اهانتي به ملت ايران کردند. در طول اين سالها هميشه همين جور بوده است.
آشفتهسازي امنيت منطقه ما به خاطر دشمني با جمهوري اسلامي
امنيت منطقهي ما را، امنيت خليج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار اغتشاش و آشفتگي کردند؛ براي مقابلهي با جمهوري اسلامي - و البته در واقع براي پر کردن جيب کمپانيهاي سلاح - سيل سلاحها را به کشورهاي منطقه سرازير کردند؛ از رژيم صهيونيستي بيقيد و شرط حمايت کردند...هر وقت شوراي امنيت خواست عليه رژيم صهيونيستي قطعنامهاي بگذراند، آمريکا سينهاش را سپر کرد، آمد جلو و دفاع کرد و نگذاشت.
تهديد و توهين نسبت به ملت و مسئولين ايران
در هر مناسبتي و بيمناسبت کشور ما را تهديد کردند. دائم گفتند حمله ميکنيم، گفتند طرح نظامي روي ميز ماست، چنين ميکنيم، چنان ميکنيم. هر وقت عليه کشور ما حرف زدند، ملت ما را تهديد کردند. البته اين تهديدها در ملت ما اثر نکرد، اما آنها دشمني خودشان را از اين راه نشان دادند. به ملت ايران، به دولت ايران، به رئيس جمهور ايران بارها اهانت کردند.
يکي از آمريکائيها چند سال قبل گفت ريشهي ملت ايران را بايد کند! در همين سالهاي اخير يکي از مسئولين آمريکائي گفت ايراني خوب و معتدل ايرانياي است که مرده باشد! به اين ملت بزرگ، به اين ملت با شرف، به اين ملتي که فقط گناهش اين است که از هويت و استقلال خود دفاع ميکند، اينجور اهانتها کردند.
تحريم ما به قصد دشمني
سي سال کشور ما را تحريم کردند، که البته اين تحريم به سود ما تمام شد. ما بايد از آمريکائيها از اين بخش تشکر کنيم. اگر ما را تحريم نمي کردند، ما امروز به اين نقطهاي از علم و پيشرفت که رسيدهايم، نمي رسيديم. تحريم هميشه ما را وادار کرده که به خود بيائيم، به خود فکر کنيم، از درون خود بجوشيم. ولي آنها قصدشان اين خدمت نبود، آنها ميخواستند دشمني کنند.بيانات در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا (ع) 01/01/1388
علت اصلي دشمني دولت آمريکا با ملت ايران و جمهوري اسلامي چيست؟
علت دشمني عميق و آشتيناپذير استکبار و در رأس آنها آمريکا و شبکهي صهيونيستي دنيا با جمهوري اسلامي، اين حرفهائي که گاهي گوشه و کنار گفته ميشود - چه چيزهائي که آنها شعارش را ميدهند، چه تصوراتي که بعضي در داخل ميکنند - نيست. مسئله اين است که جمهوري اسلامي يک «نفي» با خود دارد، يک «اثبات».
نفي استثمار، نفي سلطهپذيري، نفي تحقير ملت به وسيلهي قدرتهاي سياسي دنيا، نفي وابستگي سياسي، نفي نفوذ و دخالت قدرتهاي مسلط دنيا در کشور، نفي سکولاريسم اخلاقي؛ اباحيگري؛ اينها را جمهوري اسلامي قاطع نفي ميکند.يک چيزهائي را هم اثبات ميکند: اثبات هويت ملي، هويت ايراني، اثبات ارزشهاي اسلامي، دفاع از مظلومان جهان، تلاش براي دست پيدا کردن بر قلههاي دانش؛ نه فقط دنبالهروي در مسئلهي دانش، و فتح قلههاي دانش؛ اينها جزو چيزهائي است که جمهوري اسلامي بر آنها پافشاري ميکند. اين نفي و اين اثبات؛ اينها دليل دشمني آمريکا و دشمني شبکهي صهيونيستي دنياست.ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت 24 /09 /1387
علت بنيادين مقابله ما با دولت آمريکا چيست؟
آيهي شريفهي قرآن ميفرمايد: «فمن يکفر بالطاغوت و يؤمن باللَّه فقد استمسک بالعروة الوثقي». اين، اعتصام به حبلاللَّه را براي ما معنا ميکند. تمسک به حبلاللَّه چگونه است؟ با ايمان باللَّه و کفر به طاغوت.امروز طاغوت اعظم در دنيا، رژيم ايالات متحده امريکاست؛ زيرا صهيونيسم را او به وجود آورده است و آن را تأييد ميکند. امريکا جانشين طاغوت اعظم قبلي يعني انگليس است. امروز تجاوز رژيم ايالات متحده و همفکرانش و همکارانش، دنياي اسلام را در وضعيت دشواري قرار داده است و دنياي اسلام در پيشرفت خود، در موضعگيري خود، در ترقي مادي و معنوي خود، زير فشار امريکا و همکاران و همفکران اوست.
در بسياري از بخشهاي امت اسلامي ايمان باللَّه هست؛ اما کفر به طاغوت نيست. کفر به طاغوت لازم است. بدون کفر به طاغوت،تمسک به عروهي وثقاي الهي امکانپذير نيست. ما کشورها و دولتها و ملتها را به اين که به جنگ با امريکا بشتابند، دعوت نميکنيم؛ ما دعوت ميکنيم که تسليم امريکا نشوند.بيانات در ديدار شرکت کنندگان در همايش کنفرانس وحدت اسلامي 30 /05 /1385
آيا رابطه با امريکا خطر او را براي ما کم ميکند؟
رابطهي سياسي با آمريکا براي ما مضر است. اولاً خطر آمريکا را کم نميکند. آمريکا به عراق حمله کرد؛ در حالي که با هم رابطهي سياسي داشتند، سفير داشتند؛ اين آنجا سفير داشت، آن هم اينجا سفير داشت. رابطه که خطر جنونآميز و سيطرهطلبانهي هيچ قدرتي را از بين نمي برد. ثانياً وجود رابطه براي آمريکائيها - نه امروز، هميشه اينطور بوده - وسيلهاي بوده است براي نفوذ در قشرهاي مستعد مزدوري در آن کشور. انگليسيها هم همين طور بودند. انگليسيها هم در طول ساليان متمادي سفارتخانهشان مرکز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ کساني که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها يکي از کارهايشان اين است...
اينها اين خلأ را در ايران دارند؛ احتياج به پايگاه دارند، و پايگاه ندارند؛ اين را ميخواهند. احتياج به رفت و آمد آزاد و بيدغدغهي مأموران جاسوسي و مأموران اطلاعاتيشان و ارتباطات نا مشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما اين را ندارند. ارتباط، اين را براي آنها تأمين ميکند. حالا مي نشينند آقايان وراجي کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطهي با آمريکا براي ما مضر است. نه آقا! نبود رابطهي با آمريکا براي ما مفيد است. آن روزي که رابطهي با آمريکا مفيد باشد، اول کسي که بگويد رابطه را ايجاد بکنند، خود بنده هستم.بيانات در ديدار دانشجويان دانشگاههاي استان يزد 13 /10 /1386
چرا با آمريکا مذاکره نميکنيم؟
مذاکرهي در سايهي تهديد و فشار، مذاکره نيست. يک طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهديد بکند و فشاري بياورد و تحريمي بکند و يک دست آهنياي را نشان بدهد و از آن طرف هم بگويد خيلي خوب، بنشينيم پشت ميز مذاکره! اين مذاکره، مذاکره نيست. اينجور مذاکرهاي را ما با هيچ کس نمي کنيم. آمريکا هميشه با اين چهره براي مذاکره وارد ميدان شده است.
آمريکا صادقانه مثل يک مذاکرهکنندهي معمولي وارد ميدان نميشود، مثل يک ابرقدرت وارد مذاکره ميشود. ما با چهرهي ابرقدرتي مذاکره نمي کنيم. ابرقدرتي را بگذارند کنار، تهديد را بگذارند کنار، تحريم را بگذارند کنار، براي مذاکره يک هدف و نهايت مشخصي فرض نکنند که بايد مذاکره به آنجا برسد. جمهوري اسلامي زير بار اين فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبک خود به هر فشاري پاسخ خواهد داد. به زورگوئي متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتي که نردبان پوسيدهاي هم هست، پائين بيايند، اشکالي ندارد؛ اما تا وقتي که آنجور است، امکان ندارد.بيانات در ديدار کارگزاران نظام 27 /05 /1389
بعد از اين مدت مبارزه کدام کشور پيروز ميدان بوده است؟
ماندن انقلاب، نشانه پيروزي ملت ايران
اين در خور تأمل است. وقتي ما فهميديم که در اينجا آن که پيروز شده است، اراده و تصميم قاطع يک ملت همراه با ايمان و توکل به خداست، اين درسي ميشود براي همهي ملتها؛ اين يک اصلي ميشود در همهي تحولات تاريخي؛ فلسفهي جديد تاريخ، مبتني بر اصول اسلامي، با نگاه کردن به اين حادثه، به بار مينشيند، تدوين ميشود و مورد قبول همه قرار ميگيرد؛ و اين واقعيت اتفاق افتاده است؛ يعني ملت ايران در تمام اين مدت و تا امروز، پيروز اين ميدان عظيم است.
به چه دليل؟ به طرف ايران نگاه کنيد؛ دليلش اين است که اينها ميخواستند انقلاب را از بين ببرند، اما انقلاب ماند؛ انقلاب نه فقط ماند، بلکه روزبهروز قويتر شد. امروز نسل جوان ما که در زمان انقلاب نبوده است، در دورهي جنگ تحميلي نبوده است، امام را نديده است، با همان انگيزه و با همان عزم و تصميمي درس مي خواند، کار ميکند، زندگي ميکند و نفس ميکشد که جوان دوران انقلاب با آن عزم و تصميم، انقلاب را به وجود آورد. اينها نشانههاي بارز زنده بودن انقلاب است.
پيشرفت روز به روز ايران اسلامي
علاوهي بر همهي اينها، نظام اسلامي را ملاحظه کنيد؛ نظام اسلامي استحکام پيدا کرد، ريشه دوانيد، حرف خودش را به دنيا منتقل کرد، ملتها را در مقابل عظمت خود وادار به اذعان و اعتراف کرد، خود را در چشم ملتهاي مسلمان و غير مسلمان بزرگ کرد. امام بزرگوار ما حتّي در چشم دشمنان خود، يک شخصيت عظيم و عاليرتبه است. ملت ايران به عنوان يک ملت پولادين، يک ملت مقاوم، يک ملت مؤمن، يک ملت با بصيرت، در دنيا معرفي شده است و در کشور، نظام اسلامي توانسته کشور را متحول کند.
ايراني که امروز شما ميبينيد، ايرانِ دوران قبل از انقلاب نيست. ايرانِ دوران قبل از انقلاب، يک کشورِ عقبمانده بود؛ يک کشورِ فراموش شده بود؛ يک ملتِ بيابتکار بود. با اين همه استعداد، با اين همه مواريث تاريخي، با اين فرهنگ غني، اين ملت هيچ بروز و ظهوري نه در صحنهي علم دنيا داشت، نه در صحنهي سياست دنيا داشت، نه در صحنهي فناوري دنيا داشت، نه حرف نوئي براي دنيا داشت، نه ابتکاري در زمينهي مسائل منطقه و مسائل دنيا داشت؛ تابع محض بود. در داخل کشور، بجز يک مناطق معدودي که مورد توجه مسئولان و سردمداران رژيم بود، بقيهي مناطق کشور دچار ويراني و دچار ناآباداني بود...
ايرانِ امروز اين پيشرفتها را دارد؛ اين کارها، اين ابتکارات، اين بروز جوانها در ميدان علم و سازندگي و حضور قوي در همهي بخشها. اين حرفها آن زمان وجود نداشت. کشور پيش رفته؛ اين پيروزي است. انقلاب زنده ماند، نظام روزبهروز بارورتر و ريشه دار تر شد، ملت روزبهروز آگاهياش بيشتر شد.
افول ارزشهاي آمريکائي
در دنيا هيچ کس نيست که شک داشته باشد در اين که آمريکا در اين سي سال، بيش از سي رتبه از لحاظ اقتدار و وجاهت جهاني سقوط کرده؛ همه اين را ميبينند و ميدانند؛ خود آمريکائيها هم به همين اقرار ميکنند. همين سياستمداران قديميِ کهنهکارِ آمريکائي، دولتها و دولتمردان فعلي را - که بايد گفت دولتمردان و دولتزنان (!) فعلي را - مسخره ميکنند که شما آمريکا را از آنجا رسانديد به اينجا.
راست هم ميگويند؛ امريکا سقوط کرده. امروز هيچ دولتي در دنيا به قدر دولت آمريکا منفور نيست. اگر امروز دولتهاي منطقهي ما و دولتهاي ديگر جرأت کنند و يک روزي را به عنوان روز برائت و نفرت از دولت آمريکا معين کنند و به مردم بگويند در اين روز بيائيد راهپيمائي کنيد، بزرگترين راهپيمائي تاريخ در دنيا اتفاق خواهد افتاد! اين از موقعيت آبروئي آمريکا.
از لحاظ موقعيت منطقي و فکري آمريکا: بالاخره يک دولت و يک ملت متکي است به آن فکر و منطقي که ارائه ميدهد. ملتها فقط با پول که در دنيا اعتبار پيدا نميکنند؛ بايد فکر و منطقي وجود داشته باشد. آمريکائيها ميگفتند ما يک اصولي داريم - به قول خودشان - ارزشهائي داريم؛ ارزشهاي آمريکائي. براي اين اصول و ارزشها، در دنيا هي سر و صدا ميکردند. امروز نگاه کنيد ببينيد وضعيت ارزشهاي آمريکائي به کجا رسيده...
ميشود اينجور نتيجهگيري کرد که قدرت آمريکا، دولت آمريکا، استکبار آمريکا که در مقابل ملت ايران قرار گرفته بود و اين مبارزهي طولاني را از سال 32 با ملت ايران شروع کرده بود - که امسال سال 91 است - در اين مبارزه، آن که شکست خورده، همان دولت مستکبرِ متکبرِ خود بزرگ بين آمريکاست؛ و آن که پيروز شده، ملت سرافرازِ مصممِ مقتدرِ ايران است.ديدار دانش آموزان و دانشجويان 10 /08 /1391
آمريکا چه زماني از دشمني با ملت ايران دست خواهد برداشت؟
توطئهها ادامه پيدا خواهد کرد، تا يک مقطعي؛ آن مقطع عبارت است از اقتدار همهجانبهي کشور که اين، کارِ شما دانشجوها، کارِ شما نسل جوان است. آن وقتيکه توانستيد کشور را به اقتدار علمي و به اقتدار اقتصادي برسانيد و آن وقتيکه توانستيد عزت علمي را براي کشور فراهم کنيد، آن روز البته توطئهها کم خواهد شد؛ مأيوس خواهند شد.
تا وقتي به آن نقطه نرسيدهايم، منتظر توطئهها بايد بود و آمادهي مقابلهي با اين توطئهها بايد بود. و إن شاء اللَّه هرروزي که بگذرد، شما قويتر خواهيد بود، دشمن شما ضعيفتر خواهد شد و آن روزي که پيروزي نهائي نصيب ملت بشود، إن شاء اللَّه روز دوري نخواهد بود.ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت 24 /09 /1387
سرانجام مبارزهي تاريخي ملت ايران با دولت مستکبر آمريکا چه خواهد بود؟
ما يقين داريم که در اين کارزاري که بين حق و باطل، امروز راه افتاده است - کارزار بين اسلام و معارف اسلامي و بيداري اسلامي از يک سو، و طمع ورزيهاي استکباري سياستهاي شياطين عالم و در رأس آنها شيطان بزرگ يعني دولت امريکا از يک طرف ديگر - پيروزي با ماست؛ پيروزي با طرف حق است. در اين، هيچ ترديدي وجود ندارد. همهي قرائن اين را نشان ميدهند و تأييد ميکنند.
طبيعتِ سنن الهي هم همين است؛ يعني غير از اين معني ندارد. آن گروهي که طرفدار حقند اگر بايستند و اقدام بکنند، شکي نيست که بر باطل پيروز خواهند شد. سنتهاي الهي در جهت تقويت حق است و انتظار طبيعي از جريان سنن الهي در تاريخ، اقتضاء اين را دارد. ما هم داريم به تجربه اين را مشاهده ميکنيم. بيانات در ديدار ميهمانان شرکت کننده در چهارمين مجمع جهاني اهل بيت (ع) 28 /05 /1386