بعثت رسول خدا(ص)

خانه خبرها

بعثت:برانگيختگي پس از يک مرحله رکودوسکون است.

درجامعه اي  آکنده از ظلم ،جور،فساد ،خرافات،فاقدحکومت مرکزي ،داراي تعصبات قومي وقبيله اي ومملو از ناهنجاريهاي فکري واجتماعي که مردمش به چپاول وغارت هم سرگرم بودندبعثت رسول خدا حضرت محمد(ص)رخ داد.«بعثت واقعيتهاي حاکم برجامعه مکه رادگرگون­ساخت وعليه مظاهرشرک وظلم طغيان کرد.ابعادبعثت عبارت بودازايجادنظام توحيدي وانساني،نظام مبشرعدالت وقسط که درآن رنجهاوغمهاي ديرينه انسان برطرف شود.مظاهر اخلاق جاهلي زدوده شود. وانسانهافرصت يک زندگي مناسب باسرشت خودپيداکنندوعروج وکمال رابطلبند.») منتظرالقائم،اصغر،تاريخ­صدراسلام،اصفهان، دانشگاه اصفهان،1376،چاپ سوم،ص71(

نخستين زمينه‏هاى حيات وحيانى رسول خدا(ص)در غار حرا آغاز شد، درآن وقت كه چهل سال از زندگى پيامبر(ص) گذشته بود. درباره كيفيت اقامت آن حضرت در غار حرا و پيشينه آن در جاهليت، مطالب چندى در مآخذ تاريخى آمده كه نياز به بررسى و تأمل دارد. اصطلاحاً اقامت رسول خدا(ص)در غار حرا را «تحنّث» مى‏گويند. در لغت، «حنث» به معناى گناه آمده و گفته‏اند كه تحنّث به معناى دورى از گناه و در معناى اثباتى خود، به معناى تعبد و عبوديت در درگاه خداوند است. غار حرا بر روى كوهى با همين نام است كه در فاصله دو فرسنگى شهر مكه، در ناحيه‏شمال شرق آن قرار گرفته‏  كه به نام كوه نور نيز شناخته مى‏شود. )جعفريان،رسول،سيره­رسول­خدا(ص)، قم‏ ،دليل ما ،1383، صص6و225 (

رسول­خدا(ص)قبل ازبعثت رسم­داشت که­هرسال­يک­ماه­درغارحراء به اعتکاف بپردازد.دراين مدت­مستمندان وفقيران به نزدش رفته­وآن حضرت به آنان­ کمک­مي کرد،وزماني­که يک ماه تمام مي شد،حضرت­به مکه بازگشته ونخست به کنارکعبه­مي رفت ،هفت بارطواف کرده­وسپس راهي خانه مي شد.

در اينجا رسول­خدا(ص)دنباله داستان را چنين مي گويد:هنگامى كه من خوابيده بودم ديدم جبرئيل باپارچه اي از ديبا كه در آن كتابى (و يا نامه‏اى) بود ­نزد من آمدو گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ جبرئيل من­را گرفت فشار داد كه پنداشتم مرگم فرا رسيد، سپس مرا رها کردو گفت:بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره من­را فشار داد وبراي بارسوم هم اين موضوع تکرارشد. در اين موقع­جبريل گفت:«بخوان به­نام پروردگارت كه آفريد، آفريد انسان را از خون بسته موجود زنده (خونخوار مانند زالو) بخوان و خداى تو است مهتر، آنكه قلم را بياموخت، بانسان آموخت آنچه را نمي­دانست») قرآن کريم،ترجمه­مهدي الهي قمشه­اي،قم،انتشارات فاطمه زهراء،1380،سوره­علق،آيه 6الي 1(

رسول خدا(ص)ادامه مي دهد : من آيات را خواندم و جبرئيل رفت، وقتي­از خواب برخاستم­حس کردم در قلبم كتابى نقش بسته، از غار بيرون آمدم تا به­وسط كوه رسيدم، آوازى از بالاى سرم شنيدم كه مي­گفت: اى محمّد تو پيغمبر خدائى و من جبرئيلم، سرم را بلند كردم، جبرئيل را ديدم كه در صورت مردى است كه هر دو پاى خود را جفت كرده و در طرف افق ايستاده است و به­من گفت: اى محمّد تو رسول خدائى و من جبرئيلم. من بى‏آنكه گامى به­جلو يا عقب بردارم، ايستاده او رانگاه­ مي­كردم و به­هر سوى آسمان نيز كه نگاه كرده­او را به­همان شكل مشاهده مي­کردم، همانطور ايستاده وحرکتي نمي کردم، خديجه (كه از دورى من نگران شده بود) كسانىرا دنبالم فرستاده بود کخ تا بالاى شهر مكه هم رفته بودند و باز گشته بودند. در تمام اين مدت من همان جا ايستاده بودم تا بالاخره جبرئيل از پنهان شد.من راه افتاده­نزد خديجة باز گشتم و نشستم. خديجة گفت: اى محمّد كجا بودى؟ به­خدا كسانى را به­دنبال تو فرستادم که تا بالاى شهر مكه­به دنبال تو رفتند و بازگشتند ؟ من جريانى را كه اتفاق افتاده بودبه­خديجة گفتم .اوگفت: اى عمو زاده ثابت قدم باش، سوگند به­خدائى كه جان خديجة در دست او است ،من اميد دارم كه تو پيغمبر اين امت باشى.) طبري،محمدبن جرير،تاريخ الرسل والملک­، تهران، اساطير، چاپ پنجم، 1375ش ج3،صص9-848-ابن هشام،محمدبن عبدالملک،السيره النبويه، تهران، كتابچى، چاپ پنجم ، 1375ش صص4-153-مقدسي،محمدبن طاهر،البدءوالتاريخ،ترجمه محمدرضاشفيعي کدکني، تهران، آگه، چ اول، 1374ش ج2،ص649-ابرقوه،قاضي،سيرت رسول الله، تهران‏، ­وزارت ارشاد،1377ج1،صص10-208.(جبرييل­فرداي­آن روز دوباره­نزدپيامبر(ص) آمد و او خوابيده يافت. (  يعقوبي،ابن واضح، پيشين،ج‏1،ص378)

جبريل گفت: «يا ايها المدثر، قم فانذر» اى جامه پيچيده برخيز و بيم ده. ( قران،کريم،پيشين،سوره مدثر،آيه2و1).نخستين كسى كه اسلام آورد، خديجه و بعدامام­علي(ع)و سپس زيد بن حارثه بودند. از عمرو بن عنبسه سلمى روايت شده كه گفت: در آغاز بعثت كه داستان رسول خدا(ص) را شنيدم، نزد او شرفياب شده و گفتم: امر خويش را برايم  توصيف كن.  پيامبربرايم  توضيحاتي داد.  گفتم آيا كسى ازتو پيروى مي كند؟ رسول خدا(ص)  گفت: بله، زنى و كودكى و غلامى. و مقصودش خديجه (س) ، على بن ابي طالب (ع)و زيد بن حارثه بودند. ( يعقوبي،ابن واضح، پيشين،ج‏1،ص379)

رسول خدا(ص)بعدازبعثت،ازقلم وآگاهي،ازهدفمندي­حيات،ازبرابري­انسانهادربرابرخلقت وپيشگاه الهي ويکساني آنان درپيشگاه حکومتها،نفي امتيازات وتفاخرات قومي ونژادي،برابري سياه وسفيد،ارزش والاي زنان وحقوق قطعي ايشان برذمه مردان،قسط وعدل،آزادگي وکرامت تهيدستان ونظايراين ارزشهاي ناشناخته درجامعه عربي سخن مي گفت.

چنين پيامهاوتعاليمي نه تنهابراي شيوخ وروساي قبايل،سنت شکني صريح وآزاردهنده اي بود،بلکه با پايگاه انساني­محمد(ص)نيز­هماهنگي نداشت. اين تعاليم،اگراز زبان کاهنان­،احبار،بازرگانان­دنياديده وحتي درصورتي که از زبان حنفاءخارج مي شد، شايد اعجاب آورنمي نمود، اما از زبان­ محمد(ص)­ ، مردي­ که ­هيچ ­پيشينه اي ­در آموختن­ و تعليم­ نداشت­، غريب ­و شگفت ­آوربود. ( زرگري نژاد،غلامحسين،تاريخ تحليلي صدراسلام ،قم،انجمن معارف اسلامي ايران،1381،چاپ اول ،ص23)

آخرین اخبار

© تمامی حقوق این سایت برای دانشگاه ایلام محفوظ است

شما از نسخه قدیمی مرورگر خود استفاده می کنید و قادر به مشاهده صحیح این سایت نخواهید بود.
لطفاً مرورگر خود را به روز نمایید
دانلود آخرین نسخه مرورگرها